متن سخنرانی استاد مخدوم در شب اول محرم (دینداری حسینی) + صوت
فضایل حسینی
مجلس اول: دینداری حسینی
خلاصه سخنرانی:
- بیان فضیلت های برجسته شخصیت معصومان (علیهم السلام)، در حقیقت بازگو کننده وظایف دینی و متبلور کننده باورهای اسلامی است و منظور از ذکر این فضایل، زندگی ساز بودن آنها و الگوگیری از سیره اهل بیت (علیهم السلام) است.
- دینداری یکی از فضیلت های مورد غفلت در سیره امام حسین (علیه السلام) است. دین به معنای جاری شدن باورهایی است که انسان به آنها ایمان دارد و در زندگی در عمل پیاده می شود و سعادت پایدار اخروی، تنها از طریق آن تامین می شودو راه دیگری هم ندارد.
- عواملی نظیر عقل، نظارت اجتماعی و قانون در کنترل نابهنجاری های اجتماعی و اخلاقی موثرند؛ اما همه اینها می تواند در شرایطی که ما به آن میگوییم دین و دینداری خلاصه شود. دینداری انسان را کنترل میکند، حتی در شرایطی که نظارت اجتماعی و قانونوجود نداشته باشد.
- به عنوان نمونه ای از تاثیر دینداری در جلوگیری از نابهنجاری اخلاقی می توان به داستان یوسف (علیه السلام) و زلیخا اشاره کرد که یوسف (علیه السلام) با وجود نداری مطلق، به دلیل دینداری، دچار نابهنجاری نشد اما زلیخا علی رغم انواع دارایی به خاطر نبود دینداری، مسیر غلط را رفت.
- نمونه ای از جامعه دینمدار، جامعه مدینه نبوی و جامعه اسلامی در زمان خلافت امیرالمومنین است. جامعه دیندار حتما اهرم فشار نمیخواهد برای اینکه جلوی نابهنجاریهایش را بگیرند. نظارت های قانونی در جامعه اسلامی بر جای خود نیاز است؛ اما ا این نظارت و کنترل از درون تک تک افراد دیندار بسیار پررنگ تر می جوشد تا زمانی که توسط قانون یا نظارت اجتماعی بر وی تحمیل شود.
- مدینه ی فاضله ی مهدوی حاصل دینداری حقیقی آحاد جامعه است. هرکس آن دوره را درک کند، وظیفه او همین دینداری است. اگر قرار است به استقبال حضرت برویم، باید در تمام شئون زندگی تمرین دینداری بکنیم. حدود الهی باید شناخته شده، دقیق و محترم باشد.
- دینداری فرزندان از جمله اموری دانست که باید مورد اهتمام والدین باشد. فرزندان امانت الهی در دستان والدین هستند و از سرمایه های زندگی ایشانند که باید در ارتباط با آن درمحضر الهی جواب داده شود و بخشی از این پرسش مربوط به این است که این فرزندان چه دینی دارند؟ دینداری آنها در چه سطحی است؟
- دینداری مرز شخصیتی حسینیان و یزیدیان است. باید دقت شود ویژگی های حسینی را در زندگی خود تقویت کنیم. باید زندگی خود را بر پایه ویژگی های حسینی بسازیم .
متن کامل سخنرانی:
موضوع بحثی که این شبها ان شاءلله در موردش صحبت خواهیم کرد فضیلت هایی است که درباره اباعبدالله (علیه السلام) ذکر می شود.
* ذکر فضایل اهل بیت (علیهم السلام)، بازگویی وظایف دینی و زندگی ساز است.
نکته ای را قبل از آن باید یاد آوری بکنم و آن اینکه فضایل اولیای ما از جمله فضایل اباعبدالله (علیه السلام) در واقع دستورات دینی است. ما به درستی معتقدیم که اولیای ما قرآن ناطقند، تبلور دینند، [نمونه] پیاده شده ی دستورات الهی هستند. از این رو پرداختن به آنچه مربوط به این اولیای خدا است، پرداختن به دین و بازگویی وظایف دینی است.
نکته دیگر اینکه [ذکر] فضایل امام حسین (علیه السلام) [ودیگر معصومان] صرفا برای عزت گذاشتن بر این بزرگواران نیست که این ویژگی های آنها است؛ ما کاری نکرده ایم اگر بگوییم همچین مسائلی وجود دارد.
مادح خورشید مداح خود است
کسی که میگوید خورشید وجود دارد، میخواهد بگوید که من دارم [آن را] میبینم.
اینکه چشمم سالم و نامرمد است (۱)
میخواهد بگوید من چشمم کور نیست. اینکه من چشمم کور نیست، نور خورشید را میبینم، تعریف از خورشید نمی شود.
فضایل این بزرگان، فضایل اولیای خدا را وقتی می گوییم، به معنای این نیست که میخواهیم تعریف و تمجید صرفی از آن بزرگان داشته باشیم؛ بلکه سخن در این است که بازگویی [فضایل] آن شخصیت ها میتواند برای ما زندگی ساز باشد. به عبارت دیگر ما بنا داریم الگوی ذهنیمان را از آنها برگیریم.
امام حسین (علیه السلام) الگوی زندگی ما است، کلید حیات ما است. باید با اولیای خدا زندگی کرد. نسخه های روز آمد حیات ما هستند.
یاد امام حسین (علیه السلام)، ذکر امام حسین(علیه السلام)، روضه امام حسین(علیه السلام)، البته در حد همین نشانه ها و پرده ها[ی سیاه] و عزاداری ها خوب است، اما هیچ کدام از ما فکر نمیکنم به راحتی بتوانیم بگوییم به همین باید اکتفا کرد. امام حسین (علیه السلام) الگوی زندگی ما است، کلید حیات ما است. باید با اولیای خدا زندگی کرد. نسخه های روز آمد حیات ما هستند.
* دینداری، فضیلتی که گاه مورد غفلت واقع می شود
من تلاش میکنم در این شبها [ذکر] فضایلی از امام حسین(علیه السلام) را تقدیمتان کنم که اتفاقا این فضایل، گاهی اوقات مورد فراموشی قرار میگیرد. گاهی اوقات یادمان می رود که همچین چیزی فضیلت بوده است! اما برای اولیای ما در طول زندگیشان مهم بوده است.
امام وقتی به کربلا می آمدند بیان بسیار مشهوری دارندکه ما زیاد شنیده ایم، زیاد نقل شده است و زیاد گفته ایم در این عزاداری ها که اگر من با یزید بیعت کنم “و علی الاسلام السلام” (۲) دیگر با اسلام باید خداحافظی کرد. دیگر اسلام تمام خواهد شد.
عنوان فضیلتی که میخواهم یک شب یا نهایتا دو شب در موردش صحبت کنم، دین و دینداری است. مگر دینداری فراموش می شود؟ بله فراموش می شود. مگر این فضیلت در جوامع اسلامی نیست؟ اجازه دهید با عذرخواهی بگویم متاسفانه کمرنگ است.
* معنای دین و دینداری
دین چیست؟ دین در لغت به معنی راه و روش است. در اصطلاح، دین شناسان و دین پژوهان تعابیر بسیار متنوعی ذکر کرده اند داد سخن داده اند در این زمینه، من نمیخواهم الان آن بحث ها را نقل کنم، فقط این را میخواهم عرض کنم به محضر شما که دین در اصطلاح به معنای جاری شدن باورهایی است که انسان به آنها ایمان دارد و در زندگی در عمل پیاده می شود. دین به این معنا است و باورها و معتقداتی است که ما با آنها به عنوان چارچوبهای دینی، به عنوان اصول دینی آشنا شده، آنها را در عمل پیاده سازی می کنیم.
یک نکته را باز به عنوان یک نکته مقدماتی برای عرایض هر شبم خدمتتان عرض کنم و آن اینکه عرض کردم فضیلت هایی از اباعبدالله (علیه السلام) میخواهیم مورد اشاره قرار دهیم که این فضیلت ها اندکی مورد بی مهری یا فراموشی واقع شده اند. بسیاری از فضیلت های اخلاقی و فضیلت های دینی به گونه ای هستند که اگر کمرنگ شدند به همان میزان، رذایل رشد می کنند. به همان میزان رذیلت جای فضیلت را میگیرد و آرام آرام انسان با آن فضیلت ها احساس غربت می کند. تعجب نباید کرد که ذکر کرده اند وقتی حضرت ولی عصر ظهور می فرمایند، در آن هنگامه ظهور بخشی از پیروانشان وقتی میبینند دستورات و مطالبی را که ایشان عنوان می کنند، از آنها دفاع میکنند و بر آنها پایبندند در عمل، می گویند که ظاهرا حضرت دین جدیدی را آورده است، ظاهرا چیز جدیدی می گوید.
* دینداری تنها راه سعادت
امام حسین (علیه السلام) به پاخاست چون دین الهی در حال لطمه خوردن بود رذیلت ها جای فضیلت ها را داشت می گرفت. تنها چیزی که در طول عمر انسان موجب سعادت او می تواند باشد بر اساس باورهای ما، دینداری است؛ عامل مهم سعادت، دینداری است؛ نه، تنها عامل سعادت دینداری است. گاهی به نظرمان می رسد این کمی اغراق امیز است، چیزهای دیگر هم ممکن است باعث سعادت بشوند؛ اگر این را شما بفرمایید من عرض خواهم کرد چه سعادتی منظورشما است؟ سعادت محدود بشری خاکی در این دنیا، بله میتواند عوامل متعددی داشته باشد؛ عوامل متنوعی داشته باشد؛ اما سعادت پایدار اخروی، سعادتی که زندگی بی نهایت انسان را در آخرت تضمین خواهد کرد، آن فقط کلیدش دین است و از مسیر دین می گذرد. راه دیگری هم ندارد. تنها راه سعادت، دین است.
سعادت پایدار اخروی، سعادتی که زندگی بی نهایت انسان را در آخرت تضمین خواهد کرد، آن فقط کلیدش دین است و از مسیر دین می گذرد. راه دیگری هم ندارد. تنها راه سعادت، دین است.
* دینداری بهترین مسیر کنترل نابهنجاری های اجتماعی
اما در زندگی اجتماعی ما، اگر کسی از شما بپرسد خوب در جامعه رذیلت ها شکل میگیرند مشکلات شکل میگیرند مشکلات رفتاری مشکلات اخلاقی مسائل مختلفی، بارها پیش می آید افراد در جاهای مختلف بیان میکنند که خودمان یا اطراقیانمان فرزندانمان شاگردانمان همچین مشکلاتی برایمان پیش امده، چکار باید کرد؟
صاحب نظران درباره کنترلهای مختلف اخلاقی، رفتاری، فکری و اجتماعی پیشنهادهای مختلفی دارند. در این پیشنهادها مثلا می گویند اگر سطح آگاهی جامعه بالاتر برود، ناهنجاری ها کاسته می شود. دوباره یادآوری می کنم و تاکید نابهنجاری های رفتاری اخلاقی، اجتماعی .. همه نابهنجاری ها. بعضی می گویند عقل اگر رشد کند این طور است. یعنی آدم عاقل، هرگاه انسان دارای فضیلتی به نام عقل ورزی شد، این باعث می شود که انسان سراغ بعضی رذایل بعضی کارهای پست، بعضی شرایط نابهنجار نرود. این هم یک نظر است . پس میگویند علم، میگویند عقل.
بعضی میگویند قانون و نظارت اجتماعی این کار را انجام میدهد، حالا یا با هم یا حتی جدای از هم. قانون اگر قانون کاملی باشد، جامعه از نابهنجاری ها فاصله میگیرد. یا میگویند اگر نظارت اجتماعی در کنار قانون بیاید جامعه از نابهنجاری ها فاصله میگیرد. بعضیها می گویند نه نظارت اجتماعی به تنهایی [فقط؟] می تواند این نتیجه را بدهد. مستحضرید در برخی کشورها دیگر نیاز نیست برای پایش افرادی قرار بگیرد؛ اما دوربینهای متعدد آدم ها را کنترل میکنند تا دچار نابهنجاری نشوند. خوب آرام آرام [هنجار] شکل میگیرد و به شکل یک رفتار نهادینه در می آید.
دینداری انسان را کنترل میکند، حتی در شرایطی که آن شرایط، نظارت اجتماعی درش نباشد، قانون نباشد
خوب همه اینها خوب است همه اینها اثربخش است، علم اثربخش است، عقل اثر بخش است، نظارت اجتماعی اثربخش است، قانون اثربخش است و ای بسا کسانی عوامل دیگری را برای کنترل نابهنجاری های اجتماعی پیشنهاد بدهند؛ اما همه اینها می تواند در شرایطی که ما به آن میگوییم دین و دینداری خلاصه شود.
دینداری انسان را کنترل میکند، حتی در شرایطی که آن شرایط، نظارت اجتماعی درش نباشد، قانون نباشد، مثلا قانون در آنجا حرفی نداشته باشد یا مسیری برای گریز از قانون وجود داشته باشد. دین انسان را یاری میکند حتی زمانی که انسان از علم از دانایی فاصله داشته باشد از عقلورزی فاصله داشته باشد.
* نقش دینداری در جلوگیری از نابهنجاری اخلاقی در داستان حضرت یوسف (علیه السلام)
اجازه دهید یک مثال بارز قرآنی خدمت شما عرض بکنم. حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن داستان های متعددی دارد در آن برهه خاص؛ اما یکی از داستان های مشهورش در ادبیات ما برگرفته از فرهنگ قرآن کریم به شکل های مختلفی نقل شده است. آن هم داستانی که یوسف با زلیخا داشت.
به تعبیر یکی از بزرگان، یوسف هیچ چیز نداشت حتی خودش هم مال خودش نبود. برده بود دیگر. صاحب داشت؛ اختیار خودش هم از خودش نبود. او را خریده بودند. چه برسد به مالی، جایگاهی. هیچ چیز نداشت؛ اما دین داشت.
حضرت یوسف آدم دینداری بود. زلیخا چه طور؟ زلیخا به معنای مادیش همه چیز داشت، همسر بزرگترین انسان به لحاظ جایگاه در زمان خود بود، به لحاظ اموال دارایی های فراوان داشت. هر چه اراده می کرد میتوانست داشته باشد. اما چه میشود در یک بزنگاه خاص یک نابهنجاری (این رو قبول بفرمایید نابهنجاری های اخلاقی در تمام دنیا در تمام فرهنگ ها بخش های مهمیش مشترک است، نابهنجاری است) زلیخا به عنوان یک زن شوهردار دچار این نابهنجاری شد که از حضرت یوسف توقع گناه داشت. یوسف در نداری توانست کنترل کند و زلیخا در دارایی نمی توانست خودش را کنترل کند.
دینداری بسیار پارامتر مهمی است. دین اگر در زندگی جاری بشود خیلی پارامتر مهمی است. انسان متدین به هیچ شکل حاضر نیست زندگیش اموالش شرایطش، آبرویش و هرچه شما برای یک انسان، دارایی حساب کنید، حاضر نیست هیچ کدام از اینها را به راحتی معاوضه کند و به راحتی رنگ و بوی غیر بدهد. اما این فضیلت در جامعه، آنگونه که باید رنگ و بوی خودش را ندارد.
* مفهوم و الگوی دینداری در جامعه اسلامی
دینداری میدانید یعنی چه؟ دینداری یعنی اینکه ما همه آنچه درباره جامعه مهدوی ذکر میکنیم، باور کنیم دین آنجا اعجاز میکند اما نه اعجاز از سنخ اینکه آنجا حتما شق القمری اتفاق بیفتد. در جامعه مهدوی دین اعجازی که می کند این است که جامعه همان جامعه است انسان ها همان انسان ها هستند اما بسیار سالم زندگی میکنند.
جاری شدن دین، یعنی جامعه ای که در عصر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت در مدینه نبوی ایجاد کردند. در عصر امیرالمومنین حضرت در دوره خلافت خود ایجاد فرمودند. نمونه میگوییم دیگر.
دوره امیرالمومنین را شما بروید نگاه کنید. در دوره ایشان فقیرانی که گدایی می کردند آرام آرام برچیده می شدند از جامعه. اگر کسی هم نیازمند بود به قدر نیاز می خواست به قدر نداری میخواست مگر آنهایی که فوق العاده افتاده بودند. (۳)
جامعه دیندار حتما اهرم فشار نمیخواهد برای اینکه جلویش را بگیرند رشوه نخورد، جلوش را بگیرند ربا نخورد. جلوی این دزدی و آن دزدی را بگیرند. مواظبت کنند از افراد و جایگاه ها.
نمیگویم نظارت های قانونی در جامعه اسلامی نباید باشد هان آن هم بر جای خود؛ اما این قانون این نظارت این کنترل از درون تک تک افراد دیندار بسیار پررنگ تر می جوشد تا [زمانی که] تحمیل بشود به این افراد. انسان متدین، انسان متوجهی است نسبت به دین که این توجه به دینش لحظه لحظه او را میتواند رنگ و بوی الهی بدهد.
دینداری یعنی ملاحظه واقعیت آنچه در پیرامون ما وجود دارد و آن واقعیت ها را دین ما بیان کرده است. چه در حوزه اخلاق فردی چه در حوزه اخلاق اجتماعی چه در باورهای اعتقادی چه رفتاریهای مختلفی که در زندگی ما جاری می شود. انسان دیندار یعنی انسانی که شما با تمام وجود می توانید به او اعتماد کنید، اطمینان کنید.
مثالی محضر شما عرض کنم اینکه دین جزء باورهای ما دربیاید اینکه دین با گوشت و خون و پوست ما عجین بشود یک کارکرد دیگری پیدا می کند. مثالم چیست؟ عذر میخواهم، یک آدم بالغ عاقل را با حداقل عقل و بلوغ در نظر بگیرید آیا این حاضر است احیانا به آلودگی هایی که میبیند حتی آلودگی هایی که نجس نباشد، یک لجنی که جایی جمع شده، حاضر است به آن دست بزند یا بالاتر از آن، از آن بخورد؟میگویید امکان ندارد.
اگر منبع آبی اینجا باشد و شما اطلاعی پیدا کنید که این منبع آلوده به یه ویروس خاص شده است، آیا پیدا می شود آدمی در این جمع که ولو با تشنگی حاضر باشد از آن آب آلوده مصرف بکند؟ مصرف نمی کند. یعنی آدم عاقل تشنگیش را ولو زیاد هم باشد، با آلودگی برطرف نمی کند.
دینداری یعنی ملاحظه واقعیت آنچه در پیرامون ما وجود دارد و آن واقعیت ها را دین ما بیان کرده است. چه در حوزه اخلاق فردی چه در حوزه اخلاق اجتماعی چه در باورهای اعتقادی چه رفتاریهای مختلفی که در زندگی ما جاری می شود. انسان دیندار یعنی انسانی که شما با تمام وجود می توانید به او اعتماد کنید، اطمینان کنید.
* مدینه ی فاضله ی مهدوی، حاصل دینداری حقیقی
تاکید و تکرار میکنم که قرار نیست نظارت اجتماعی نباشد اما شما تصور کنید آن مدینه فاضله ای را که ذکر شده است با حضور حضرت ولی عصر شکل بگیرد. چطور؟ باور کنید ما هم ان شاءلله آن دوره را درک کنیم، وظیفه ما همین دینداری است. اگر قرار است به استقبال حضرت برویم، باید تمرین دینداری بکنیم در تمام شئون. حدود الهی باید شناخته شده دقیق و محترم باشد.
امام حسین (علیه السلام) روایتی دارند روایت مشهوری است. [می فرمایند] ً (إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ ) میفرماید که آدم ها بندگان دنیا هستند. به حرف تا وقتی که راحتند تا وقتی که شرایطشان خوب است تا وقتی که در آسایشند قربان صدقه دین می روند و خیلی خوشحالند از دینداری (فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ ) اگر در تنگنای بحران ها و مشکلات و مسائل قرار گرفتند، (قَلَّ الدَّیَّانُونَ) دینداران اندکند. (۴)
یادتان بیاید آنجایی که امیرالمونین فرموده پیامبر را خواست اجرا کند. فرموده پیامبر چه بود؟ جاهای مختلفی حضرت فرموده بودند که بعد از ایشان تکلیف حکومت اسلامی چیست. چند نفر جمع شدند؟ ادعای اولیه ای بود اما چند نفر جمع شدند؟ برای واقعه کربلا چقدر [در کنار اباعبدالله] جمع شد؟
دینداری یعنی حضور جدی در هر شرایطی و باور به اینکه این حضور باید شکل بگیرد. ما گاهی به طنز ذکر میکنیم که کسی به دینی جدید درآمد و رفتار مربوط به دین دیگری را انجام داد. این را به عنوان طنز و لطیفه نقل میکنیم. اما در زندگی خودمان چقدر این شرایط پیش می آید؟ من بارها و بارها در نمازهای واجب یومیه، در مقابل خدا می ایستم و با کمال جرات (عذر میخواهم نسبت به خودم دارم عرض میکنم نه شما) با کمال پررویی می گویم (ایاک نعبد و ایاک نستعین) خدایا من فقط تو را می پرستم و فقط از تو یاری میجویم. بعد، از آنجا که بیرون آمدم، اگر کمترین مشکلی برایم پیش آمد حاضرم به هر کس و ناکسی التماس کنم که آقا می شود این مشکل من را حل کنی؟ این کجایش دینداری است؟
درباره رزقمان این طوریم درباره مشکلاتمان این طوریم درباره آینده زندگیمان این طوریم. وقتی از عوامل دیگر بریدیم تازه یادمان می آید خدایی هست، برویم آنجا. التماس کنیم شاید خبری شد. دینداری بایدد در زندگی ما جریان روزمره پیدا کند.
* وظیفه والدین در قبال دینداری فرزندان
پیامبر بزرگوار اسلام از یک مسیری عبور میکردند، بچه ها داشتند بازی می کردند. حضرت نگاهی به آن بچه ها انداختند و فرمودند: وای بر بچه های آخر الزمان به خاطر پدران و مادرانشان. کسی از صحابه همراه پیامبر بود، خدمت پیامبر عرض کرد که مشکل آنها چیست؟ بی دین هستند؟ از دین خارج می شوند؟ حضرت فرمود آدم هایی میشوند که ادعای تدین دارند اما برای دینداری فرزندانشان هیچ هزینه ای (به تعبیر ما) نمی کنند. (۵) حالا منظور هزینه های مادی یا معنوی.
خدا بلا و بیماری را از همه ما دور کند؛ اما بالاخره بیماری پیش می آید؛ آدم برای مریضی بچه اش چقدر هزینه می کند؟ اگر احیانا مشکل اخلاقی پیدا کرد، دروغ گفت بچه اش، حسود شد بچه اش، به همان شکل خواب را از چشم پدران جامعه ما می رباید؟ اگر آدمی متوجه شد که بچه اش اهل دروغ و دوری از امانت داری است، برایش اهمیت دارد که بترسد؟
اینکه فرزندان ما بتوانند منشا خدمات باشند خیلی خوب است اینکه ان شاءلله بتوانند با تحصیلات عالیه خدمت بهتری را بکنند خیلی عالی است اما آنقدر که ما در فکر آموختنی های متعدد برای فرزندانمان هستیم.
نگران این هم هستیم که این آدم باید سعادتمند باشد و برای سعادتش باید بیاموزد که دین در زندگی او چه نقشی می تواند داشته باشد؟ به چنین چیزهایی هم می پردازیم؟ فرمود وای بر بچه های آخر الزمان به خاطر پدران و مادرانشان، به این سبب.
باور کنیم روزی خواهد آمد که من جواب گوی اعمالم باشم. باید در محضر الهی جواب بدهم که با سرمایه های زندگیم از جمله فرزندانم چه کردم و این چه کردم یک بخشش مربوط به این است که چه دینی دارند؟ چگونه دینداری را در زندگیشان تقویت کرده ام؟
باور کنید اگر بچه ما یک رشته ورزشی نرفت اگر دو زبان یاد نگرفته بود اگر احیانا یه امتیازی که خیلی اوقات این امتیازاتی که ما به دنبالش هستیم از باب چشم و هم چشمی است از باب این است که من ببینم چطور می شود تبختر بیشتری را داشت، بگویم بچه من این زبان را هم بیشتر بلد است این ورزش را هم می رود؛ غافل از اینکه اجازه نداده ام آن چیزی که واقعا در او هست واقعا در وجودش متبلور شود و در رشته هایی که استعدادش را دارد رشد کند، حالا از این بگذریم؛ غرض این که این برایم مهم می شود اما باور کنیم روزی خواهد آمد که من جواب گوی اعمالم باشم. باید در محضر الهی جواب بدهم که با سرمایه های زندگیم از جمله فرزندانم چه کردم و این چه کردم یک بخشش مربوط به این است که چه دینی دارند؟ چگونه دینداری را در زندگیشان تقویت کرده ام؟
* دینداری، مرز شخصیتی حسینیان و یزیدیان
ما مرز روحیمان مرز شخصیتیمان با کسانی که در مقابل اباعبدالله (علیه السلام) ایستادند چقدر است؟ گاهی وقتها بد نیست این را در تاملاتمان بنشینیم فکر کنیم که اگر قرار باشد مرزی بگذارند بین شخصیت انسانی که به این سو می غلتد یا به آن سو، ما کدام ویژگی ها بیشتر در شخصیتمان وجود دارد؟ من بیشتر ویژگی های شخصیتی انسانی حسینی را در زندگیم جاری کرده ام یا بیشتر یزیدی هستم؟ اینها واقعیت های زندگی ما است. از منبر و روضه و همه اینها تنها چیزی را ما باید برگیریم این هست که ببینیم چقدر به وظیفه خود عمل کرده ایم و چقدر میتوانیم زندگیمان را بر آن پایه بسازیم.
باور کنیم که روزی این نوا را خواهیم شنید که الموت حق و القبر حق و المیزان حق و الصراط حق… . همه اینها حق است.
یادآوری می کنم امام صادق ع فرمودند (کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْنا) (۶) مایه آراستگی ما باشید، مایه افتخار ما باشید . بنشینم حساب دودوتا چهارتا بکنم ببینم کارهایی که انجام می دهم، سخنانی که بر زبان می آورم، چند درصدشان، چه مقدارشان در کدام مسیر است.
دینداری از آن وظایف و فضایلی است که ما هرچه از آن فاصله میگیریم، از انسانیت واقعی و سعادت واقعی فاصله خواهیم داشت. تلاش کنیم در زندگی خود این فضیلت حسینی را ان شاءالله شکل بدهیم و به قدر وسع خود بهره بگیریم از آنچه میدانیم.
پیامبر اسلام فرمودند: من از آنچه نمی دانید نگرانی ندارم ، ولی باید دید آنچه را می دانید چگونه به کار می بندید. (۷) این بیان بحث اولویت است وگرنه پیامبر خدا تمام عمر شریفشان را گذاشتند برای اینکه انسان ها را آگاه کنند، بفهمانند، متوجه کنند؛ اما فرمودند نگرانی من مربوط به آن چیزهایی است که میدانید اما عمل نمی کنید.
فایل صوتی سخنرانی:
——————————–
پاورقی:
۱. مثنوی معنوی، دیباچه دفتر پنجم.
۲. لهوف، ص ۱۱، سوگنامه آل محمد، ص ۱۱۶ (به نقل از مثیر الاحزان)، عوالم (امام حسین)، ص ۱۷۵. سخنی بود که سید الشهدا پس از امتناع از بیعت با یزید و بیرون آمدن از پیش والیمدینه فرمود.مروان، فردای آن شب، امام حسین «ع» را دید و به وی پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند و آن را به نفع دین و دنیای امام دانست. حضرت در پاسخ او چنین گفت: «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله یقول: الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان».یعنی بر اسلام، سلام باد، باید فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظی کرد، آنگاه که والی مسلمانان کسی همچون یزید باشد.از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود خلافت بر آل ابو سفیان حرام است.امام، با ادامه سلطه امویان بر مقدرات مسلمین و بازی با دین خدا، تباه شدن دستاوردهای وحی را عیان میدید.با توجه به اینکه رسم عرب بر این است که هنگام خدا حافظی و وداع هم سلام میدهد، رابطه سخن فوق روشن میگردد.
۳. امام علی علیه السلام مردی نصرانی که جوانی خود را به کار و تلاش گذرانده بود، و کور و فقیر شده با کمال درماندگی در کنار خیابان گدایی میکرد، و مردم از روی ترحّم چیزی به او میدادند. روزی امیرالمومنین علی علیهالسلام از آنجا عبور میکرد و او را دید و از حال او پرسید. گفتند: پیرمرد نصرانی است که از روی پیری و کوری، گدایی میکند. امام علی علیهالسلام فرمود: استعملتموه حتّی اذا کبر و عجز منعتموه؟ ؛ در روزگار جوانی و سلامت، او را به کار گرفتید، و اکنون که پیر و کور شده او را از حق خویش محروم ساخته به حال خود رها کردهاید؟ بر حکومت است که تا او زنده است مخارج زندگی او را تامین کند. سپس به مسئول بیتالمال دستور داد: انفقوا علیه من بیتالمال؛ از بیتالمال مسلمین او را اداره کنید. (تهذیب الأحکام، ج۶، ص: ۲۹۳)
۴. تحف العقول، ص: ۲۴۵
۵. عن النبی (ص): نظر الی بعض الاطفال فقال ویل لاوالاد آخر الزمان من ابائهم قالوا یا رسوال الله (ص) من ابائهم المشرکین فقال (ص)؛ لامن ابائهم المومنین لایعلمونهم شیا من الفرائض و لذا عملوا لاودهم منعوهم اولئک بری منی و انا بری منهم. جامع الأخبار(للشعیری)، ص: ۱۰۶
۶. الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۴۰۰
۷. کنز العمال ، ج ۱۰، ص ۱۹۱، ح ۲۹۰۰۳
واقعا ممنونم
یعنی دمتون گرم، ای ول
خیلی خوب بود.نه خسته برارم…..