متن سخنرانی استاد عبداللهی – شب سوم محرم ۱۳۹۷
«باسمه تعالی»
- آسیب های مهلکی اجتماعی که ما دیده ایم یا پیشرفت های عظیمی را که در کشورمان به دست آورده ایم، زیربنای آن خانواده است.
- کسی فکر نکند که فرد موفقی است، خانواده موفقی هم می تواند داشته باشد. این اشتباه است. موفقیت در زندگی خانوادگی، یک هنر است. یک امر اکتسابی است. باید به دنبال آن رفت.
- قرآن می فرماید: آرامش در خانواده است. باید به دنبال یک خانواده موفق بود. آن جا آرامش واقعی است.
- نباید به خاطر مشکلات اقتصادی، ازدواج به تاخیر بیفتد. زندگی ها از اول خلقت تا الان و تا آینده مشحون به سختی هستند. نباید ماند زد، باید رو به جلو حرکت کرد. امیرالمومنین (ع)، زندگیش مشحون سختی و نداری بوده است؛ اما خانه او محلی برای دعوا نبود.
- قرآن می فرماید: بزرگترین خسارت از دست دادن خانواده است.
- استکبار آن چیزی را که در ایران اسلامی ما هدف گرفته خانواده است. دیدند در ایران هر چقدر رشد و شکوفایی بوده از خانواده بوده است. به این نتیجه رسیدند که در کشور ایران آن کسی که مرکز تربیت است خانواده است و مرکز خانواده مادر است، باید مادران را تحریف کنند و به لجن بکشند برای نابود کردن ایران.
- ما نسبت به استفاده از فضای مجازی بی در و پیکر داریم عمل می کنیم. بچه پنج ساله ما با جوان سی ساله ما، با پیرمرد شصت هفتاد ساله ما هیچ فرقی ندارند در استفاده از فضای مجازی. باید دقت کنیم که در این فضای مجازی و تحت تاثیر رسانه ها، سناریوی استکبار جهانی را پیاده نکنیم.
قال الله فی محکم کتابه: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ» [۱]
ان شاءالله تحت توجهات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم، ارواحنا فداه، قرار بگیریم، صلواتی ختم بفرمایید.
شاید یکی از بالاترین و پراهمیت ترین موضوعاتی که هم خطبا و هم جوانانی که در زمینه اجتماعی می خواهند فعالیت کنند، باید مطالعه کنند، مبحث خانواده است.
خانواده، مهمترین عامل آسیب ها و پیشرفت های اجتماع
به مراتب اگر حساب بکنیم از جاهایی که ما داریم آسیب می بینیم، از جاهایی که اجتماع ما رشد کرده است، ترقی کرده است، شاید خانواده از هر دو طرف در اولویت باشد. آسیب های مهلکی را که ما در این زمینه دیده ایم یا پیشرفت های عظیمی را که در کشورمان به دست آورده ایم، زیربنای آن خانواده است. مباحث خانواده را خیلی خیلی باید جدی گرفت. با یک شب، دو شب، ده شب هم نمی شود آن را مطرح کرد. باید دغدغه هرسال و هر روزمان باشد، به خصوص جوانانی که این مطلب دیگر مبتلابه آن ها هستند.
کسی را می دیدم که حرف خوبی را می زد، می گفت: سلول بنیادی اجتماع، خانواده است. واقعا تعبیر، تعبیر دقیقی است. هر خانواده ای یک سلول است، اما یک سلول بنیادی.
ما هشتاد میلیون آدم هستیم. هشتاد میلیون را اگر بخواهیم خرد کنیم، باید آن را تبدیل کنیم به اجتماع، اجتماع های کوچک؛ یعنی خانواده. هزاران خانواده، یک ایرانِ هشتاد میلیونی می شود؛ یعنی اگر ایرانِ اسلامی بخواهد موفق باشد، باید خانواده ها موفق باشند؛ یعنی اگر ایرانِ اسلامی بخواهد شکست بخورد-خدای نا کرده- خانواده ها باید شُل باشند.
موفقیت فردی لزوما به موفقیت زندگی خانوادگی منجر نمی شود.
این مطلب، خیلی مطلب اساسی و مهمی است. کسی فکر نکند که فرد موفقی است، خانواده موفقی هم می تواند داشته باشد. این اشتباه است. هیچ کس این فکر را نکند. ممکن است یک کسی معلم خوبی باشد، ممکن است یک کسی پزشک موفقی باشد، یک کارمند موفقی باشد، یک طلبه موفقی باشد، اما معلوم نیست یک خانواده موفقی هم داشته باشد، معلوم نیست.
خصوصیات موفقیتِ فردی، خیلی خیلی با خصوصیات خانواده موفق متفاوت است، دوتا هستند. موفقیت یک هنر است. یک امر اکتسابی است. باید به دنبال آن رفت. یک سفره پهنی نیست، بگوییم آن را دیگران پهن می کنند، می رویم سرِ آن می نشینیم. نه این اشتباه است. باید برای آن زحمت کشید. عزم می خواهد، اراده می خواهد، مسئولیت پذیری می خواهد. باری به هر جهت نمی شود زندگی کرد، این درست نیست.
قرآن، خانواده موفق را محل آرامش می داند.
نگاه قرآن، نگاه مهمی است. همه افراد بشر دوست دارند موفق بشوند؛ اما پیش درآمد موفقیت، آرامش است. تا آرامشی نباشد، موفقیتی هم نیست.
قرآن می فرماید: آرامش در خانواده است. باید به دنبال یک خانواده موفق بود. آن جا آرامش واقعی است «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکنُوا إِلَیهَا» [۲] «لِّتَسْکنُوا» یعنی چه؟ یعنی آرامش. اشتباه می کند جوانی که می گوید من مجردم و از همه دنیا راحت هستم، این اشتباه است. شاید در مجردی سکوت باشد اما آرامش نیست. هر جایی اگر سکوت باشد، معلوم نیست آرامش هم همان جا باشد. موفقیت در آرامش است و آرامش در یک خانواده موفق است.
جایگاه خانواده در سیره علامه طباطبایی
خدا رحمت کند علامه طبابایی را، شاید شما در خاطرات ایشان خوانده باشید، می گویند بعد از فوت همسرشان خیلی گریه می کردند. یک کسی به او گفت: آقا چرا این قدرگریه؟ شما دیگر چرا؟ یک جواب فنی داد. فرمود: حاصل عمر من اگر المیزان باشد، یا به هر جایی که منِ طباطبایی رسیده ام، از این خانم است. چه شب هایی که من تا به صبح سرم توی نوشتن و کتاب بود، (می دانید علامه طباطبایی یک روز از سال بیشتر تعطیلی نداشت. فقط یک روز و آن هم عاشورا) چه شب هایی که تا به صبح من سرم در کتاب بود، و مشغول نوشتن، مطالعه، تحقیق بودم و این خانم نمی خوابید. چای می آورد کنار من می گذاشت. بعضی وقت ها متوجه چایی آوردن او هم نمی شدم تا صبح می آمد، می دید، سرد شده است، خنک شده است، اصلا چای را نخورده ام. علامه است؛ یعنی شما تصور بکنید، نوشتن المیزان، این همه تالیف، این همه تربیت شاگرد، همه مدیون یک خانواده موفق است. این آرامش است. علامه طباطبایی چه داشت که کتاب نوشت؟ آرامش داشت. یک خانواده موفق داشت.
آیت الله محقق داماد، (کتاب های خوبی هم می نویسد، جوان ها بخوانند) دکترآیت الله سید مصطفی محقق داماد می گوید: من یک خاطره خصوصی از علامه طباطبایی دارم، احدی ندارد آن خاطره را، چون فقط من و خود او بودیم، برای کسی دیگر اتفاق نیفتاد. می گوید: یک جمعه ای صبح زود از دمِ کوچه ای که علامه طباطبایی خانه اش در آن بود، رد می شدم. دیدم این پیرمرد نحیف، اواخر عمر، برف سنگینی هم باریده بود، بیرون آمد، عبایش را دور خودش پیچیده بود، داشت حرکت می کرد. رفتم جلو سلام کردم. استاد است دیگر. گفتم: آقا کجا می روید؟ فرمودند که می خواهم بروم سرِ خاکِ همسرم. گفتم آقا دست بردارید. توی این سرما، توی این برف یک دفعه پایتان لیز بخورد، در این کهولت سن زمین بخورید. یک جمله گفت: گفت آقای محقق عشق است دیگر، عشق. نمی شود کاریش کرد، نمی شود. رفت.
مشکلات اقتصادی نباید مانع تشکیل خانواده شود.
این حرف، حرف مهمی است. من هم می دانم. واقعا مشکلات اقتصادی هست، خیلی هم مشکلات اقتصادی هست. به خصوص در این زمانه که بیشتر هم شده است، خیلی هم بیشتر شده است؛ اما باز هم دو سه تا کلمه را دوباره تکرار می کنم: باز توکل برخدا هست. باز قناعت هست. باز نگاه به جلو و حرکت به آینده هست. من خیلی حرف ها در این زمینه دارم برای جوانان بگویم، کوله باری از تجربه در این زمینه ما داریم. نوعا همه زندگی ها با سختی شروع می شود. یک جوانی یک روز، سالیان پیش، شاید پنج، شش سال پیش من با او حرف می زدم. گفتم چرا تشکیل خانواده نمی دهی؟ دیگر شروع کن. گفت: دلت خوش است. گفتم: که بحث دل خوشی نیست، اگر منتظر شرایط ایده آلی هستی که در ذهنت است، سلام من را هم به او برسان! با حداقلی فعلا شروع کن، برو جلو. یک همسر بسازی پیدا کن، اهل قناعت باشد، با سختی ها بسازد، شروع کن برو جلو! خدا بزرگ است. نرفت. چند روز پیش عقد او بود. خودم هم خطبه عقد او را خواندم. گفتم: سلام علیکم! الان که من صیغه عقد تو را خواندم چه قدر شرایط تو فرق کرده است؟ گفت: حاج آقا اشتباه کردم. گفتم: حالا باید از چه زمانی شروع کنی؟ سی و چند ساله شده ای!
برو جلو. قرآن خودش می داند چه بگوید. قرآن وقتی از ازدواج صحبت می کند به جوانان یک جمله می گوید: «ان یکونوا فُقَراءَ یغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» [۳] یعنی ازدواج با فقر گره خورده است. آن های که در جلسه ما سنشان کمی بیشتر از جوانان است و من روی مبارک آن ها را می بینم حتما تصدیق می کنند. چه بسیار انسان های که در نداری، درمستاجری، در فقر، در نبود حتی اقل امکانات شروع کردند. ولی یواش یواش، آرام آرام، این چرخ زندگی را چرخاندند، رسیدند.
همین علامه طباطبایی که من و شما اسم او را آوردیم، من خودم از آقای مصباح یزدی که شاگرد علامه است شنیدم، گفت: من تا اواخر عمر او به چشمان خودم دیدم به جز آن چهار، پنج سال آخر که خانه خرید، می دیدم در کوچه های تنگ یخچال قازی قم، سر یک گاری چرخ دار، علامه وسایل خود را می برد و به دنبال خانه مستاجری می گشت. باور کنید به شما بگویم، باور نمی کنید، ولی از کسانی دارم این ها را برای شما می گویم که به چشم خودشان مشاهده کرده اند. می گفت در بعضی از این شرایط سخت که علامه به دنبال خانه می گشت حتی وسایل خانه او در جای مناسبی نبودند، باز می دیدی مشغول نوشتن است. باید ساخت، باید ساخت.
سازگاری و قناعت، کلید کنار آمدن با دشواری ها در خانواده
رهبر معظم انقلاب وقتی صیغه عقد یک جوانی را می خوانند، یک جمله به او می گوید. بعد از این که صیغه را می خواند می گوید بروید با هم بسازید، بسازید با هم.
زندگی ها از اول خلقت تا الان و تا آینده مشحون به سختی هستند. نباید ماند زد، باید رو به جلو حرکت کرد. امیرالمومنین (ع) که این منبها به نام او است، به نام اهل بیت او است، زندگی او مشحون سختی و نداری بوده است؛ اما خانه او محلی برای دعوا نبود. در خانه امیرالمومنین (ع) درگیری نبوده است. سختی هایی که حضرت زهرا کشیدند جای گفتن آن، این جا نیست، بسیار بسیار سخت است، ولی با هم دیگر می ساختند. حضرت زهرا به ایشان فرموده است: «إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنْ إِلَهِی أَنْ تُکَلِّفَ نَفْسَکَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْه» [۴] یا علی من خجالت می کشم اگر چیزی از تو بخواهم در این نداری، در این فقر، در این تورم، در این بیکاری مثلا، چون در بعضی از روزها واقعا به خانه امیرالمومنین (ع) فشار اقتصادی می آمده است؛ امیرالمومنین (ع) بعضی از وقت ها کارگری می کرده اند برای چنگی خرما. [۵] امیرالمومنین (ع) بعضی وقت ها برای یک خانه ای، حتی غیر مسلمان هم کار کرده است. در اصول کافی روایت آن است.
کار کردن ننگ نیست، با اقلیت شروع کردن ننگ نیست، ننگ این است که انسان بترسد، جلو نرود؛ باید حرکت کرد. ولی مشکلات اقتصادی است. یک خاطره ای می خواندم از همسر شهید همت (رضوان خدا بر او باد – شهید همت مرد بزرگی است) خانم او می گوید: من در بعضی از برهه های زندگی با این شهید جاهایی زندگی کردم که تا به صبح دوازده عقرب کشتم.
فکر درستی باید داشت. خوب، خیلی از این آدم های موفقی که الان در این کشور سربلند کرده اند و ما داریم می شناسیمشان، در فقر و نداری به همه جا رسیده اند. من می خواهم امشب اسم یکی از آن ها را بیاورم که از هم شهری های خودمان است، یکی از دوستان موفق طلبه ما که از نویسندگان خوب کشور ما هم هست. افتخاری است برای شهر ما، نام و نشانی دارد در میان نویسندگان. کتاب او به زبان های خارجی هم ترجمه شده است. روزی برای من تعریف می کرد، می گفت: من، خیلی از روزهای زندگیم را با سیب زمینی های دور ریز در هفته سر می کردم. با نان خشک های دور ریز سر می کردم و سیر می کردم؛ و در چه فشارهای که ما درس نخواندیم. الان یکی از بهترین کتاب های عاشورا را نوشته است؛ جناب آقای هدایت پناه کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در کربلا». [۶] من پیشنهاد می کنم جوانان این کتاب را بخوانند.
خیلی خوب است معرفی کتاب هم بشود در این مجالس، من دوست دارم توصیه بکنم به کتاب جناب آقای محسن عباسی ولدی. [۷] این کتاب ها را جوانان بخوانند. کتاب آقای بانکی پور، [۸] این کتاب ها را بخوانید، در مسائل خانواده، اهمیت خانواده، آفت ها و آسیب های اجتماعی، خوب قلم زده اند، دست آن ها درد نکند. من اتفاقا به مسئولین هیئت، به برادران عزیزم که زحمت می کشند و ما همیشه شرمنده روی مبارکشان هم هستیم، سفارش می کنم، توصیه می کنم این کتاب ها را در معرض دید بچه ها قرار بدهند، خواهران، برادران، دختران، پسران؛ قبل از آنکه تصمیم های مهم زندگیشان را بگیرند این کتاب ها را بخوانند.
اهمیت توجه به خانواده از منظر قرآن
دور نشوم از بحث؛ بحث خانواده خیلی مهم است. یک آیه عجیبی است در قرآن سوره تحریم آیه ۶، خیلی قرآن به خانواده اهمیت داده است. «یا أیُّهَا الَّذینَ امَنُوا قُوآ اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارّا» ای مردان، ای زنان، ای دختران، ای پسران، ای کسانی که می خواهید ازدواج کنید، برنامه بریزید برای زندگیتان، برنامه داشته باشید «قُوا أنفُسَکُم وَ أهلیکُم نارّا» فکر کنید؛ پدر و مادرها فکر کنند، دختران و پسران را همین طور به خانه بخت نفرستند؛ برایشان فکر کنند. این یک آیه. آیه دوم عجیب است. قرآن می فرماید: بزرگترین خسارت ها را من به شما می خواهم معرفی کنم. چیست؟ از دست دادن پول و ثروت است؟ نه. قرآن می فرماید: بزرگترین خسارت از دست دادن خانواده است. «قُل» ای پیامبر به همه تاریخ بگو «إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَه» خاسرین کسانی هستند که خانوادشان را از دست دادند. «أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین» [۹] بدترین خسارت همین جاست. خدا نکند یک خانواده ای خودش را ببازد، به انحراف کشیده شود.
کامل ترین انسان ها پیامبران اند. خدا وقتی می خواهد مناجات پیامبران را در دل شب مطرح کند، کلمات این شخصیت های بزرگ را مطرح کند، ببینید خدا چه چیزهایی از این بزرگان نقل کرده است:
«وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام» [۱۰] خدایا یک کاری کن آفت های اجتماعی دامن گیر زن و بچه ام نشود. خانواده موفقی داشته باشم. این کلام ابراهیم خلیل است در دعاهایش فرزندانش، بچه هایش، زنش متبلور است. قرآن چقدر اهمیت خانواده را مطرح کرده است!
دعای زکریا: «رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً» [۱۱] خدایا خانواده موفق و پاک عطاکن. با آلودگی های اجتماعی آلوده نشوند. چقدر این دعا، مهم است. چقدر خوب است یک پدر، یک مادر، یک جوان قبل از ازدواج، بعد از ازدواج، که اتفاقا خیزش این مطلب قبل از ازدواج است، به فکر خانواده اش باشد.
قرآن می فرماید انسان های باکمالات، آن هایی که به رشد می رسند، سه چهار تا دعای اساسی می کنند «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّه» وقتی به بلوغ کافی می رسد دعاهیش این است «رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ» خدایا کمکم کن یک آدم شاکر باشم، کفران نعمت نکنم این یک. دوم «وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ» عمل پسندیده ای انجام دهم که تو می پسندی. سوم «وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی» [۱۲] خانواده ای اگر تشکیل دادم، خانواده موفقی تحویل اجتماع بدهم.
اهمیت خانواده از منظر روایات
کانون خانواده بی نهایت در چشم اسلام مقدس است. چقدر اهمیت دارد. یک روایتی می دیدم عجیب، عجیب … . دیدید می گوییم فرزندان حق دارند به گردن پدر و مادر؛ مثلا حق دارد نام خوبی برایش انتخاب کند، قرآن به او بیاموزد، تعلیمش بدهد. حالا ببینید ریزه کاری های خانواده در روایات را؛ در یک روایت می خواندم یکی از حقوق فرزندان این است «أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ» [۱۳] بچه حق دارد که پدرش به مادر خانه احترام بگذارد. شما ریزتر از این می شود خانواده را دنبال کنید؟ آن هم چهارده قرن قبل، چهارده قرن قبل… . «أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ» باید پدر بفهمد که مرد باید به خانم خانه احترام بگذارد. البته زن هم همین طور؛ او هم باید همین کار را بکند. احترام در خانه باشد این ارزش خانواده است.
جمله زیبایی صدیقه طاهره دارد به امام مجتبی (ع) در خردسالی :
«أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن» [۱۴]
فرزندم حسن به بابایت برو، به بابایت شبیه باش. این احترام است. هر جا حق را دیدی عَلَمَش را بلند کن. طناب از گردن حق بردار. یک خانم چقدر دقیق باید تربیت کند بچه هایش را! چه محورهای اساسی در این شعر دو بیتی، قشنگ به فرزندش یاد می دهد.
«وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن»
اهل عبادت وعبودیت و بندگی خدا باش و با انسان های بد نگرد، با انسان های پلید نگرد. چهار نکته اساسی، خانوادگی در این شعر هست.
خیلی قداست دارد خانواده. یکی از دوستانمان همین الانی که من با شما صحبت می کنم، در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی است. چند روز پیش که باهم تماس داشتیم، گفت فلانی قدر این فرهنگ را باید دانست؛ فرهنگ اسلامی خودمان را. الآنی که من دارم با تو صحبت می کنم، آنجا همدم یک پیرمرد یک پیرزن یعنی یک پدر، مادر، بچه هایشان نیستند، نوه هایشان نیستند. اصلا سالیانی می گذرد، ماه می گذرد، اصلا خبر ندارند از پدر و مادر. یک صندلی تاشو هست، می گذارند دم در فقط عابران پیاده را نگاه می کنند. گفتم بابا ما خانه هایمان، پدران، پدربزرگان، مادربزرگان، مثل یک هتل است از رفت و آمد فرزندان و نوه ها. قدر این فرهنگ را باید دانست؛ یعنی اهمیت و جایگاه خانواده.
خانواده، هدف تهاجم فرهنگی استکبار
آقای عباسی که به شما معرفی کردم، کتابی دارد به نام «بشقاب های سفره پشت باممان» [۱۵] کتاب خوبی است انصافا. بشقاب های سفره پشت باممان، منظورش ماهواره است. یکی از مطالبی که خیلی قشنگ مطرح کرده درباره بحث خانواده این است که می گوید استکبار آن چیزی را که در ایران اسلامی ما هدف گرفته خانواده است. آن نقطه ای که رسیدند به آن بعد از صدها ساعت و هزاران ساعت مطالعه، این است که دیدند در ایران هر چقدر رشد و شکوفایی بوده از خانواده بوده است. جمله ای از یکی از مدیران رسانه مطرح دنیا نوشته اند آقای رابرت مرداک، گفته است ما به این نتیجه رسیده ایم که در کشور ایران آن کسی که مرکز تربیت است خانواده است و مرکز خانواده مادر است، ما باید مادران را تحریف کنیم و به لجن بکشیم این عبارت اوست، همین آقای رابرت مرداک که الان رئیس شبکه فارسی وان است. آقای عباسی ولدی همین جمله را می آورد و می گوید در خبرگزاری یونایتد پرس در ۲۰۰۲ یعنی ۱۳۸۱ این خبر را همان خبرگزاری داده که نتانیاهو گفته است که امروز آمریکا باید با تلویزیون به ایران حمله کند؛ ما از آمریکا می خواهیم برای تغییر رژیم عراق، حمله نظامی(که کردند) و برای تغییر رژیم ایران با تلویزیون و ماهواره حمله بکنید.
لزوم توجه در استفاده از رسانه ها و فضای مجازی
بر چه چیزهایی را دست می گذارند! ما در سال ۷۳ فقط سه شبکه فارسی زبان داشتیم، یک شبکه منافقین بوده و دو شبکه لس آنجلسی. در سال۱۳۹۱ این ها تبدیل می شوند به ۱۲۵ شبکه فارسی زبان بیست و چهار ساعته. سیزده شبکه هم فقط فیلم های مستهجن خانوادگی پخش می کند با امیال و خواسته های خودشان. اینها هدفدار است خیلی هدف دار است. ما در سال ۱۳۸۲ در اوج تحریم ها بودیم این را هیچوقت فراموش نکنید؛ اما هیچوقت اینترنت ما تحریم نشد! وقتی کنگره به اوباما فشار آورد و گفت که ایران را تحریم کنید، اوباما به کنگره رفت، یک ربع ساعت حرف زد (پانزده دقیقه) یک دقیقه برای اوباما کف زدند گفتند ما پس کشیدیم حرف تو درست است. اوباما چه گفت؟ اوباما گفت ما با ماهواره تازه رفتیم در ایران، ما فرهنگ خود را داریم آرام آرام قالب می کنیم به ایرانیان. ما می خواهیم میلیون ها ایرانی آمریکایی داشته باشیم که مثل ما فکر کنند اما نه اشتغالشان به گردن ما باشد، نه جاده شان به گردن ما باشد، نه آموزش و پرورششان به گردن ما باشد و نه هزینه های آنها. ما تازه در ایران رفتیم، ما به دنبال این بودیم از اول، اینترنت را چرا تحریم بکنیم؟ در کشوری ما داریم حرف می زنیم که داروی ما تحریم شده، اما اینترنت ما تحریم نمی شود این ها برای چیست؟ این ها برای آن تغییر سیستم است، تغییر فکر است. ما هم متاسفانه البته خیلی موفق عمل نمی کنیم در این زمینه. آقای مومن نسب می گوید در سال ۱۹۹۸ قانونی وضع کردند در آمریکا که هر کس هر جوان، نوجوان زیر سیزده ساله به فضای مجازی متصل شود دولت آمریکا حق دارد بیاید این بچه را به عنوان پدر و مادر بد سرپرست بگیرد و ببرد. الان در ایران ما چطور؟ خواهران و برادران به فکر باشید «قُوا أنفُسَکُم وَ أهلیکُم نارّا» ما موظفیم خانواده خود را از انحراف حفظ کنیم.
ما نسبت به استفاده از فضای مجازی بی در و پیکر داریم عمل می کنیم. بچه پنج ساله ما با جوان سی ساله ما، با پیرمرد شصت هفتاد ساله ما هیچ فرقی ندارند در استفاده از فضای مجازی! در همین کشورهایی که اسمشان را آوردیم، خیلی از صحنه ها دیده نمی شود، قدغن است یا پول زیاد و قبض گزاف باید آدم بدهد تا متصل بشود به بعضی از شبکه ها. ما مستهجن ترین شبکه ها را مفتی و مجانی می بینیم. چرا؟ فرهنگ ما به کجا می خواهد برود؟ ما در هفت هشت ده سال آینده چه جور ایرانی اسلامی خواهیم بود؟
من وقتی نگاه می کنم به این وضعیت می بینم ما همان سناریو رابرت مرداک را مو به مو داریم پیاده می کنیم. یکی از مجری های تلویزیون ازش پرسید برنامه شما برای ایران چیست؟ گفت: مدلینگ است. مدلینگ یعنی این که به بدترین شکل ایرانیان به دست خودشان نوامیسشان را بیاورند در ملا عام و در منظر قرار بدهند. مجری گفت: نمی شود. گفت: چرا می شود ما سناریو داریم، سناریو آرام پز داریم یا قورباغه آرام پز داریم، ما آرام آرام سناریو خود را دنبال می کنیم. ما قورباغه ای را که می خواهیم بخوریم سریع زیر گاز را روشن نمی کنیم در آب خنک می اندازیم بعد گرم می شود ولرم می شود بعد سیستم عصبی آن قطع می شود دیگر نمی تواند بپرد و می خوریمش. ما نمی زنیم سیم آخر، ما یک فیلم پنجاه دقیقه ای می سازیم سی چهل دقیقه آن خوب است ده دقیقه آن بد است، یک دقیقه اش بد است، دو دقیقه اش بد است، آرام آرام ما فرهنگ ایرانی ها را تصاحب می کنیم.
خواهران، برادران ما مثل امروزی و امشبی باید این حرف ها را بزنیم، مشکلات ما این است. همین آقای اوباما می گوید من مانیتور دخترم را رو به آشپزخانه می گذارم که هرچه دخترم می بیند زیر نظر من ببیند، هرچیزی نباید ببیند.
ما آرام آرام داریم می پزیم! کی در بغل مادران ما، مادر بزرگان ما، پدران ما، پدربزرگان ما سگ پشمالو بوده؟ چرا در این شهر این موجود یافت می شود؟ در فرهنگ ملی ماست؟ خب نیست! هنوز که هستند پیرمرد های ما. در فرهنگ اسلامی ماست؟ خب نیست! این که نجس العین است. چه اتفاقی افتاده؟ در بغل یک دختری که از سوسکی هزار متر می پرد آن طرف تر، یک سگ پشمالو بزرگ قرار می دهد و راحت هم با آن زندگی می کند این فرهنگِ کجاست؟ این فرهنگ وارداتی است. این که آقای اوباما می گوید ما با ماهواره تازه رفتیم در ایران شما می خواهید ما را بردارید؟ هشت سال دفاع مقدس را این جوانان و این شهدایی که هنوز دارند استخوان ها و بدن های مطهرشان را می آورند، با فرهنگ سکس اداره کردند جنگ را؟! دشمن را با فرهنگ لذت گرایی و فرد گرایی زدند عقب؟! یا با کانون خانواده، پرورش و تربیت اسلامی، دینی؟
خیلی عوض شده ایم ما. ذائقه های ما را عوض کرده اند و خودمان هم متاسفانه در این زمینه داریم کم می گذاریم. ان شاءالله که تا چند سال دیگر مسئولین به هوش بیایند فکری بکنند، نیامدند هم خود خانواده ها به فکر باشند، این وضع ،وضع مناسبی نیست. خانواده ارزشش خیلی زیاد است و ماهواره ها متاسفانه آن چیزی را که ترویج می کنند، خانواده محوری نیست، لذت گرایی و فرد محوریست.
جایگاه خانواده در سیره اباعبدالله (ع)
یک جمله معروف امام حسین (ع) دارد می گوید: «من خانواده ام را دوست دارم» یک شعر زیبایی دارد:
«لعمرک انّنی لاحبّ دارا تحلّ بها سکینه و الرّباب»
من خانه ای را دوست دارم که نه خودم تنها در آن باشم نه «تحلّ بها سکینه و الرّباب» من زندگی خانوادگی خودم را عشق به آن می ورزم.
«أحبهما و أبذل جل مالی و لیس لعاتب عندی عتاب» [۱۶]
همه ی زندگیم را فدای رباب می کنم. همه ی زندگیم را فدای دخترم و پسرم می کنم «و لیس لعاتب عندی عتاب»کسی حق ندارد مرا سرزنش کند، من خانواده محورم هر کس می خواهد هرطور بگوید.
و آن ها هم گفته اند موفقیت در خانواده محور بودن ایرانیان است باید برای این فکری کرد. باید به هوش بود ان شالله که خدای متعال کمک کند ما را و آنی به سمت و سوی فرهنگ بیگانه نرویم که خود ما بسیار بسیار فرهنگ غنی و با شرافت و باکرامتی داریم، فرهنگی داریم که شهدا از دل آن بیرون آمدند؛ امروز مادر شهید در تلویزیون می گفت: فرزند سرافرازم خوش آمدی، این پلاک بچه اش را می گرفت و می گفت: سند افتخار من این است. این از دل یک فرهنگ معنویت گرا می آید نه لذت گرا، خروجی این مکتب لذت گرا شهید نیست، بی بند و باری است، فسق است، فجور است. خدایا به محمد و آل قسم می دهیم آنی و کمتر از آنی ما را به حال خودمان وا مگذار.
صوت سخنرانی:
۱. توبه:۱۱۹.
۲. روم:۲۱.
۳. نور:۳۲.
۴. تفسیر فرات الکوفی، ص۸۳.
۵. روزی در آغاز هجرت، شرایط سخت زندگی مادی، عرصه را بر علی(ع) و افراد خانواده آن حضرت به قدری تنگ کرد که او و اهل و عیالش در فشار گرسنگی قرار گرفتند. حضرت تصمیم گرفت برای پیدا کردن کار به جستجو پردازد. از خانه بیرون آمد و جویای کار شد، در مدینه کاری نجست؛ به سوی روستاهای مدینه حرکت کرد. در یکی از روستاها که در یک فرسخی مدینه قرار داشت، زنی را دید که خاک آماده کرده و منتظر یک کارگر است تا آب بیاورد و آن را برای تعمیر خانهاش گِل کند.
حضرت علی(ع) با او صحبت کرد و به توافق رسیدند. علی(ع) از چاه آب میکشید و آن خاک را گل مینمود و برای تعمیر ساختمان آماده میساخت. حضرت آن روز را تا پایان کار کرد، آنگاه مزد خود را که مقداری خرما بود از آن زن گرفت، به مدینه بازگشت، به محضر رسول خدا(ص) رسید و ماجرا را به عرض رسانید. آنگاه پیامبر(ص) با علی(ع) نشستند، مقداری از آن خرما را خوردند و گرسنگی خود را برطرف نمودند. (کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج۱، ص۱۷۵؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۱، ص۳۳)
روزی دیگر، حضرت علی(ع) با دیدن چهره پیامبر(ص) دریافت که آن حضرت گرسنه است، دلوی برداشت و کمر خود را با لیف خرما بست و به عنوان پیدا کردن کار از خانه بیرون آمد تا اینکه کشاورزی را دید که برای آبکِشی نیاز به کارگر دارد؛ آن کشاورز علی(ع) را به کمک طلبید و قرار گذاشت که برای هر دلو آبی که از چاه بیرون میکشد، یک عدد خرما به او بدهد. حضرت علی(ع) پذیرفت و مشغول کار شد و در پایان کار، مقداری خرما به عنوان مزد گرفت و آن را به محضر رسول خدا(ص) آورد. (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص۱۲۵؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۱، ص۳۹)
۶. لینک خرید اینترنتی کتاب: http://yon.ir/kjwFj
۷. لینک معرفی محسن عباسی ولدی و آثار مکتوب ایشان و خرید اینترنتی آثار: http://yon.ir/87QJW
۸. لینک معرفی و خرید اینترنتی کتاب های دکتر امیرحسین بانکی پور فرد: http://yon.ir/m6whG
۹. زمر:۱۵.
۱۰. ابراهیم:۳۵.
۱۱. آل عمران:۳۸.
۱۲. احقاف:۱۵.
۱۳. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۶، ص۴۹.
۱۴. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۳۸۹.
۱۵. لینک خرید اینترنتی کتاب: http://yon.ir/QWFVD
۱۶. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص۴۷.
دیدگاهتان را بنویسید