متن سخنرانی استاد علی مخدوم در شب ششم محرم (ادب حسینی) + صوت
فضایل حسینی
مجلس ششم: ادب حسینی
خلاصه سخنرانی:
|
متن کامل سخنرانی:
* قهرمانان عاشورا، تبلور ادب
در ادامه بحث هایی که در خصوص فضایل داشتیم در مکتب حسینی، امشب متناسب با آنچه درباره حضرت قاسم نقل می شود و متناسب با آنچه در جای جای واقعه عاشورا، قابل مشاهده است، موضوعی که عرض خواهم کرد خدت شما بحث ادب است.
ادب از آن فضایلی است که شما هر برگ از کتاب عاشورا را که نگاه کنید، می توانید ملاحظه اش کنید. ادب از آن فضایلی است که هر کدام از قهرمانان عاشورا را که مطالعه کنید، درمورد او دست کم چند فضیلت را نام ببرید، یکی از آن فضایل، طبعا ادب است. ادب شرایطی دارد و اقسامی دارد.
اولین قسم ادب: ادب در مقابل خداوند
من از اقسام ادب شروع می کنم. اولا انسان باید در مقابل خداوند متعال ادب را رعایت کند. (فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون) ۱ خداوند متعال ناظر ما است.
* نافرمانی خدا، بی ادبی در محضر خداوند است
تعبیر زیبایی امام راحل عظیم الشان دارند که “عالم محضر خدا است”؛ محل حضور است. وقتی در محضر بزرگی هستیم، ادب مجلس را باید در مقابل آن بزرگ حفظ کرد. هر کجایی که خدا را بر خود ناظر و حاضر می دانیم، باید ادب حضور را نگهداشت. نافرمانی خدا بی ادبی است. خوب البته ما بندگان کوچک خدا گاهی بی ادبی هایی را داریم، بر خود خدا پوشیده نیست. بحث این نیست که لزوما انتظار برود تک تک افراد مومنان باید معصوم باشند، انتظار این نیست که هیچ جنبه ی خطایی هیچ وقت از آدم دیده نشود، نه. صحبت در این است که انسان تلاش کند ادب نگهدارد در محضر خداوند.
دومین قسم ادب: ادب نسبت به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام)
مرتبه ی بعدی ادب، نسبت به نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. ادب را نسبت به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگهداشتن بسیار لازم است.
* ادب نسبت به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، متابعت از ایشان است
(وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدا) ۲ و ما پیامبر را بر شما شاهد قرار دادیم، یعنی در حضور پیامبر هستید. اطاعت پیامبر، متابعت از پیامبر، جنبه ی دیگری از ادب است. چنان که درباره خدا هم هست. یک جنبه از ادب، ادب حضور است که آدم مثلا در حضور یک کسی که باید احترام نگهدارد، مودب می نشیند، مودب حرف می زند، مودب برخورد می کند. این یک بخش از ادب است. اما بخش دیگرش هم این است که اگر آن بزرگ به شما چیزی گفت، متابعت داشته باشید. همیشه نمی شود گفت که من آدم مودبی هستم نسبت به بزرگترم و ادب را هم در ظاهر نشان می دهم. نشان دادن به تنهایی که کافی نیست؛ “به عمل کار برآید، به سخندانی نیست”. ادب نسبت به پیامبر هم باید محفوظ باشد.
* ائمه(علیهم السلام) ناظر اعمال ما هستند، در محضر آنها ادب نگهداریم
ادب نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هم باید در نظر داشته باشیم. امام معصوم ولی خدا و جانشین پیامبر است. آیه کریمه قرآن می فرماید (اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ) کارتان را انجام دهید ولی مواظب باشید، خدا می بیند (وَ رَسُولُهُ) و پیامبرش می بیند (وَ الْمُؤْمِنُون) ۳ و مومنان، که مومنان علی الاطلاق، جانشینان پیامبرند، آنها هم می بینند.
شما وقتی مشرف می شوید به حریم مقدس ائمه از باب اینکه اینها بندگان صالح خدا بودند، از باب اینکه اینها اولیاء الهی بودند، احترام می کنید، ادب نگه می دارید. مشرف می شوید در آستان قدس رضوی، در حریم مقدس امام رئوف، چگونه برخورد می کنید، همان ادبی که به درستی هم رعایت میکنید، مواظبتی که می کنید، خیلی خوب است. الحمد لله این جزء مواردی است که نوعا رعایت می شود. اگرچه گاهی اوقات ایراداتی هم دارد. بد نیست اشاره کنم محضرتان از جمله مسائلی که در زیارات گاهی مواظبت نمی شود این است که در حین زیارت و در حریم امام معصوم(علیه السلام) اتفاقا سکوت، هم احترام به دیگران است و هم حفظ کردن حریم ولی خدا. گاهی اوقات سنت شده است یک کسی خودش وارد شده است، حالا یک نفر دارد زیارت نامه می خواند، یک نفر دارد ذکر می گوید، یکی دارد قرآن می خواند، یکی دارد با امامش صحبت کند، حالا یکی وارد شده همه را می خواهد مجبور کند یه صلوات ختم کنند! نمی گویم این لزوما بی ادبی است؛ اما نوعی از تساهل از اون شرایط مودبانه است. ادب حضور در امام معصوم(علیه السلام) باید حفظ شود. بزرگواران یادتان باشد، ائمه ای که ما داشته ایم، همه حاضرند.
به یازده خم می دست ما اگر نرسید / بده پیاله که یک خم هنوز سر بسته است
* ادب نسبت به ائمه(علیهم السلام) یعنی پیروی همراه با بصیرت
امام حاضر نظار را خاطراتان باشد ادب حضور در محضرش نگهدارید. نکند ادب من در حد قربان صدقه رفتن و خواهش و تمنا و یک سری شرایط کاملا ظاهری و فرمی باشد. متابعت لازم است. نستجیر بالله، گاهی بعضی ها اغراق گونه، خودشان را به گونه ای وصف می کنند که حیوان آن آستان باشند! ائمه ما به کلب و سگ و احیانا حیوانات دیگر نیاز ندارند، به سربازانی نیاز دارند که (حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْیَافِهِم) ۴ که اگر خشونت هم جایی نیاز باشد، عاقلند؛ می فهمند چه می کنند. نمونه ی بارز آن، واقعه ی عاشورا است که اگر اینجا خشونت هم لازم می شود برای دفاع از حریم قدسی امام معصوم(علیه السلام)، دفاع از حریم اهل بیت، آگاهانه است، لحظه لحظه اش آگاهانه است.
ائمه ما به کلب و سگ و احیانا حیوانات دیگر نیاز ندارند، به سربازانی نیاز دارند که (حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْیَافِهِم) که اگر خشونت هم جایی نیاز باشد، عاقلند؛ می فهمند چه می کنند.
حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام)، نوجوان است اما امام حسین از او می پرسد مرگ در نگاه تو چگونه است، شهادت در نگاه تو چگونه است؟ عرض می کند از عسل شیرین تر است؛ یعنی نه تنها ادب حضور را رعایت می کند بلکه دارای معرفتی است، دارای فهمی است که تا عمق مسئله را به خوبی درک می کند و می فهمد.
سومین قسم ادب: ادب نسبت به پدر و مادر
ادب بعدی ادب در مقابل پدر و مادر است. (وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً) ۵ می فرماید حتی اف به آنها نگید، اف نگویید نه تنها یعنی حرف توهین آمیز هان! صحبت در این است که حتی کمترین حرفی، که جنبه ای از احترام نداشته باشد، نباید در حضور پدر و مادر گفت. روایت داریم که آدم دل پدر و مادر را بشکند، معلوم نیست که بتواند عاقبت به خیر بشود.
یک شخصی مسیحی بود و تازه مسلمان شده بود، خیلی هم آدم فهمیده و عاقلی بود. امام صادق (علیه السلام) جزء اولین توصیه هایی که به او کرد این بود که نسبت به مادرت احترام کن. عرض کرد مادرم هنوز مسیحی است هان، اصلا هم قصد ندارد دینش را عوض کند! امام فرمود ربطی به این ندارد! مادرت است. این فرد تازه مسلمان، به شدت احترامش را [نسبت به مادر] هر چه بود افزون تر کرد، دستور امام را که نباید زمین گذاشت (ادب). نسبت به مادراحترام فوق العاده می کرد. مادر چند روز گذشت، پرسید جریان چیست؟ گفت راستش را بخواهید من مسلمان شده ام. امامم به من امر کرده است که احترام شما را نگهدارم، هر چه می گویی گوش کنم. من هم همین کار را می کنم. ۶
پدر و مادر را نباید آزرد، حتی اگر مقصر باشند، حتی اگر اشتباه کنند. جوان ها دارم عرض می کنم حتی اگر مقصر باشند، حتی اگر اشتباه کنند! نباید آزرد. به قول قدیمی ها این از آن بزنگاه هایی است که اگر مراعاتش کنید، از جوانیتان خیر می بینید، از عمرتان خیر می بینید. این فرصت ها را از دست ندهید. قطعا یک عده ای از کسانی که در این جمع نشسته اند، پدر بزرگوارشان را یا مادر بزرگوارشان را یا هر دو را از دست داده اند، از آن نعمت های الهی هستند پدر و مادر که تا دارید نمی دانید در چه نعمتی زندگی می کنید. اگر خدای نکرده سایه آنها از سر شما یر طرف شد، می بینید در هر جایگاه و سن و سال و موقعیت مالی و اجتماعی هم باشید، بدون حضور پدر و مادر، خیلی کمتر از آنی هستید که در حضورشان بودید. قدر بدانید.
پدر و مادر را نباید آزرد، حتی اگر مقصر باشند، حتی اگر اشتباه کنند … این از آن بزنگاه هایی است که اگر مراعاتش کنید، از جوانیتان خیر می بینید، از عمرتان خیر می بینید … این یک توفیق است برای یک جوان که در زندگیش هم به لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی، هم به لحاظ قلبی و معنوی دست پدر و مادرش را ببوسد.
امیرالمومنین فرمود فرصت ها مثل مرور ابرها می گذرد؛ ۷ از دست می رود. باور کنید این یک توفیق است برای یک جوان که در زندگیش هم به لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی، هم به لحاظ قلبی و معنوی دست پدر و مادرش را ببوسد. یک توفیق است بتواند آنها را احترام کند. امام حسین(علیه السلام) دیدید نسبت به پدر چه رفتاری دارند؟ امام حسن(علیه السلام) دیده اید نسبت به امیرالمومنین(علیه السلام) چه رفتاری دارند؟ حضرت زینب(سلام الله علیها) دیده اید نسبت به پدرشان چه رفتاری دارند؟
چهارمین قسم ادب: ادب در مقابل صاحبان علم الهی
ادب چهارم ادب در مقابل صاحبان علم الهی است. در مقابل کسانی که اهل علم الهی هستند، بزرگان ما، علمای ما، مراجع ما، باید ادب نگهداشت. مرحوم آیت الله وحید بهبهانی، یک توصیه ای دارند خیلی جالب است. توصیه می کنند گاهی اوقات به قبور علما ولو به اندازه یک فاتحه، یک ذکر واسطه قرارشان بدهیم اینها چون آبرو دارند نزد اهل بیت(علیهم السلام) زمینه می شود تا شما به ریسمان های الهی که اهل بیت هستند، چنگ بزنید در آستان قدسی ربوبی.
آیت الله وحید بهبهانی، یک توصیه ای دارند خیلی جالب است. توصیه می کنند گاهی اوقات به قبور علما ولو به اندازه یک فاتحه، یک ذکر واسطه قرارشان بدهیم اینها چون آبرو دارند نزد اهل بیت(علیهم السلام) زمینه می شود تا شما به ریسمان های الهی که اهل بیت هستند، چنگ بزنید در آستان قدسی ربوبی.
پیامبر مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایتی دارند این روایت خیلی روایت سنگینی است. می فرمایند: (علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل) ۸ پیامبر صادق مصدق ما(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید، علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل بالاترند.
روایت بلندی از نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست ۹ که الان هم دارم اما بسته به مواردی که باقی مانده است خدمتتان قرائت نمی کنم. پیامبر ذکر میکنند روزگاری خواهد آمد که مردم آخر الزمان یا مردم یک دوره ای، از علما فرار می کنند. پیامبر می فرماید این سه نتیجه دارد. نتیجه سومی که ایشان می فرماید، خیلی دردناک است آن هم اینکه اگر کسی چنین کند، یعنی نسبت به علما، مراجع، بزرگان بی احترامی یا بی ادبی کند، قدرنشناسی کند، حضرت می فرماید که (یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ) عاقبت به خیر نمی شود؛ می میرد و به نوعی قبل از مرگش ایمانش از او گرفته می شود. بماند که ذکر می کنند برکت عمرش می رود، برکت مالش می رود، ظالم بر او مسلط می شود. قدر بدانیم.
پنجمین قسم ادب: ادب نسبت به قرآن کریم
یک ادب دیگر را میخواهم بگویم که باید در کنار ادب نسبت به خداوند بیان می شد، من در بیانم فراموش کردم؛ ادب نسبت به قرآن. ما یک شرایطی را نسبت به قرآن از بچگی یاد گرفته ایم که رعایت کنیم. مثلا قرآن را که به ما می دهند قرآن را ببوسیم؛ اما باور بفرمایید ادب نسبت به قرآن فقط این نیست. ادب نسبت به قرآن این است که شما اولا قرآن را در زندگیتان جاری کنید و ثانیا قرآن باید همواره در زندگی ما، در خانه های ما در بهترین شرایط محفوظ بماند و در بهترین شرایط مورد احترام قرار بگیرد. و باز درباره قرآن هم عرض می کنم که اصل متابعت است.
ششمین قسم ادب: ادب نسبت به دیگران
یک ادب دیگر را بگویم خدمتتان و کم کم عرضم را جمع کنم. البته این ادب به نظرم خیلی مهم است و آن هم ادب در برابر دیگران است؛ ادب در برابر آدم های دیگری که پدر و مادرتان هم نیستند. یک نکته ای را پیرامون ادب نسبت به پدر و مادر اضافه کنم و آن هم ادب نسبت به کسی است که بر شما حق معلمی دارد. در متون روایی ما معلم برای انسان، در جایگاه پدر معنوی است. جوان ها نکند خدای نکرده، احیانا برای یک شوخی، برای یک خنده، معلمینتان را مورد بی ادبی و بی احترامی قرار دهید.
در متون روایی ما معلم برای انسان، در جایگاه پدر معنوی است. جوان ها نکند خدای نکرده، احیانا برای یک شوخی، برای یک خنده، معلمینتان را مورد بی ادبی و بی احترامی قرار دهید.
ادب نسبت به دیگران. فرموده اند به همه احترام بگذارید، با همه مودب باشید. بزرگتر ها که بزرگتر هستند، به هم سن ها هم احترام بگذارید ادب نگهدارید، به کوچکترها هم احترام بگذارید و ادب نگهدارید.
* اهانت به مومنان، به جنگ برخاستن با خداوند است
من می خواهم امشب وقتم کوتاه است دلم میخواد یک روایتی را خدمتتان بخوانم، برای خود من که خیلی تکان دهنده است، واقعا ترساننده است. روایتی است که در واقع حدیث قدسی است. (مستحضرید حدیث قدسی یعنی آن کلمات نورانی ای که از جانب خداوند متعال است اما آیه قرآن نیست، [عین الفاظش] وحی نیست، اما [مضمونش] از جانب خدای متعال است) چیست آن روایت؟ (مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَهِ) خداوند می فرماید اگر به دوستی از دوستان من کسی اهانت کند، در مقابل من، یعنی در مقابل خدا (بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَهِ) شمشیر کشیده که جنگ کنیم؛ با خدا به جنگ برخاسته است. نکند مومنان را احیانا به شوخی به جدی، به طنز به جوک، به شکل های مختلف نکند بی ادبی کنیم! حالا یک جایی ناراحت می شویم، یک جایی به ما برمی خورد؛ اما قرار نیست که آدم خودکشی کند اگر به او برخورد! قرار نیست که اگر آدم ناراحت شد، خودش را از بین ببرد! خودکشی است اینکه انسان ادب نگه ندارد، اهانت کند و در مقابل خدا همچین شرایطی برایش پیش بیاید. (مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَهِ) محاربه با من، جنگ با من را نشان داده است! این در روایت خیلی مشهوری است، روایتی است که هم خیلی شهرت دارد و هم خیلی مورد تاکید و تایید است؛ روایت مشهوری است به نام قرب نوافل، ۱۰ خیلی هم اهل معرفت به این روایت، اهمیت می دهند. آنجا این ذکر می شود؛ در قرب نوافل می فرماید (مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَهِ).
* شأن کودکان را حفظ کنیم وگرنه درباره آسیب های آتی آن مسئولیم
نگوییم من بزرگترم، من این طورم، من این موقعیت را دارم، مهم نیست حالا یک چیزی بگویم و …، اصلا اجازه نداریم این گونه باشیم. گفتم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چگونه با مردم برخورد می کرد، امیرالمونین(علیه السلام) چگونه بود، بزرگان ما چگونه اند. گاهی اوقات شما به یک بچه بی ادبی می کنید، بی ادبی یعنی اینکه شأنش را حفظ نمی کنید، این برای او عقده می شود، این عقده اگر در دل بچه بماند، آقا جان مسئولید! اگر من نسبت به شما بی احترامی بکنم، می گویند یک کوچکتری به بزرگتری بی احترامی کرد؛ اما به یک بچه خردسال اگر بی احترامی ای کردم، چون پناهی ندارد، اگر زمینه های عقده ی روانی در او فراهم شد، نسبت به یک آدم دیندار روحیه اش زده شد، لطمه ای به دینداری او در آینده وارد شد، من در همه آسیب های آتی او شریک هستم. تردید نکنید!
گفته اند روز قیامت یک وقتی نامه ی عمل انسان را به آدم می دهند، نگاه می کند می گوید من این اعمال را انجام ندادم! اضافه شده است! می دانید از کجا می آید؟ یکیش مربوط به این باقیاتی است که از آدم باقی می ماند و اتفاقا باقیات شر هستند؛ آدم یک کار زشت را انجام داده و این کار زشت زمینه ای فراهم شده که در کسی اثرش باقی بماند، این خیلی بد است. یک سری دیگر از آن اعمالی که روز قیامت در نامه ی اعمالمان ممکن است ببینیم و از ما نباشد، مال زمانی است که نسبت به دیگران حقی را ضایع کرده ایم، به خصوص حقوق زبانی، یک جایی بی احترامی کرده ایم خدای نکرده و او دلگیر شده، روز قیامت می گویند به نوعی راضی شو (حق الناس قابل گذشت نیست) می خواهی از اعمال خوب او بردار، می خواهی از گناهانت برای او بگذار. پناه بر خدا!
تلاش کنیم با ادب باشیم. از خدا طلب می کنیم به ما توفیق ادب به ویژه ادب بندگی کرامت فرماید.
فایل صوتی:
—————————-
۱. مائده: ۱۰۵
۲. بقره: ۱۴۳
۳. توبه: ۱۰۵
۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰
۵. اسراء: ۲۳؛ وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریما
۶. اصول کافی، باب البر بالوالدین، حدیث ۱۱؛ زکریا بن ابراهیم یکی از محدثین شیعی و از یاران امام صادق علیه السلام است . او در شرح حال خود می گوید: من مسیحی بودم و سپس به اسلام گرویدم و به خانه خدا مشرف شدم . در سفر حج، به محضر امام صادق شرفیاب گشته و به حضرت عرض کردم که من مسیحی بوده ام و مسلمان شده ام. امام علیه السلام پرسید: در اسلام چه امتیازی دیدی که آن را پذیرفتی؟ گفتم: این آیه قرآن توجه مرا جلب کرده و توسط آن هدایت شدم: “ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء» ; «تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که هر که را خواهیم بدان هدایت کنیم”. امام علیه السلام فرمود: خدا تو را به اسلام هدایت نموده و قلبت را به نور آن روشن ساخته است . سپس برای من دعا کرد و هدایت بیشتری را از خداوند برایم مسئلت نمود. به امام عرض کردم: پدر و مادر و بستگان من در آئین مسیحیت باقی هستند و مادرم نابینا است . آیا برای من جایز است که با آنها زندگی کنم و روابطی داشته باشم؟ امام پرسید: آیا آنها گوشت خوک می خورند؟ گفتم: نه. فرمود: معاشرت تو با آنها بی مانع است. سپس اضافه کرد: درباره مادرت مراقب باش . به او نیکی و احسان کن و هرگاه زندگی اش به پایان رسید و از دنیا رفت، خودت عهده دار کفن و دفن او باش. چون از سفر حج برگشتم و به کوفه رسیدم، بر طبق فرمان امام صادق علیه السلام، خوشرفتاری و مهربانی زیادی به مادرم نمودم . خودم به او غذا می دادم و لباسش را مرتب می کردم و سرش را شانه می زدم و عهده دار خدمتش می شدم . مادرم که این تغییرات را در روش من دید، گفت: تو در آن روزگاری که به دین من بودی، با من این طور رفتار نمی کردی، چه دلیلی دارد که از وقتی که به اسلام گرویده ای، این قدر به من محبت می کنی؟ گفتم: یکی از فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستور داده که این گونه رفتار کنم . گفت: آیا او همان پیامبر شما است؟ گفتم: نه بعد از پیامبر ما پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد و او پسر پیامبر ماست . گفت: این دستورات، از آموزه های پیامبران است و دین تو از دین من بهتر است، مرا راهنمایی کن تا مسلمان شوم . من طریقه اسلام را به او آموختم و او مسلمان شد . نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و در نیمه شب کسالتی پیدا کرد . من در کنار بسترش به پرستاری پرداختم . به من گفت: پسرم! اعتقادات اسلام را دوباره برایم تکرار کن، من تکرار کردم و او به همه آنان اقرار کرد و در همان شب چشم از جهان فروبست . بامداد روز بعد جنازه اش به وسیله گروهی از مسلمانان و مطابق آئین اسلامی تشییع شد و من بر جنازه او نماز خواندم و با دست خود به خاک سپردم.
۷. نهج البلاغه، حکمت ۲۱؛ وَ الْفُرْصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر
۸. در منابع روایی، این حدیث، این گونه نقل شده است: وَ قَالَ [رسول الله]ص عُلَمَاءُ أُمَّتِی کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیل (عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج۴، ص: ۷۷)
۹. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِثَلَاثَهِ أَشْیَاءَ الْأَوَّلُ یَرْفَعُ الْبَرَکَهَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ. جامع الأخبار(للشعیری)، ص: ۱۳۰
۱۰. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ:عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، قَالَ: یَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَکَ؟ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَهِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلى نُصْرَهِ أَوْلِیَائِی، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ وَفَاهِ الْمُؤْمِنِ، یَکْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَایُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنى، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَیْرِ ذلِکَ لَهَلَکَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَایُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَیْرِ ذلِکَ لَهَلَکَ، وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُه ؛ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۳۵۲
دیدگاهتان را بنویسید