متن سخنرانی استاد مخدوم- شب ششم محرم ۱۳۹۵
«باسمه تعالی»
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی مخدوم؛ محرم سال ۱۳۹۵
موضوع: اصلاح گری فردی و اجتماعی
شب ششم: همگرایی و عدم تفرقه
- قیام ولی عصر(عج) مانند قیام اباعبدالله(ع)، برای اصلاح گری است. قیام میکنند تا اسلام را، مسلمانی را در جایگاه خودش قرار دهند.
- مهمترین قدم در اصلاح اجتماعی این است که از اصلاح فردی آغاز کنیم و خودمان را خطاب آن کریمه نورانی قرار دهیم که فرمود: ای کسانی که ایمان آوردهاید، مواظب خودتان باشید «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ». زیرا انسان مصلح، خود باید صلاح باشد.
- روز عاشورا، اباعبدالله(ع) بارها به لشکر عمرسعد تذکراتی می دهد؛ زیرا اصلاح تک تک افراد برای ایشان مهم بود و اصلاح از تک تک افراد آغاز می شود. ایشان از لقمه های حرام به عنوان مانع فردی برا اصلاح اجتماعی یاد کرده اند.
- امام صالح برای اصلاح اجتماع کافی نیست؛ بلکه تک تک افراد جامعه باید در این زمینه اراده و اختیار کنند و در مسیر اصلاح خود قدم بگذارند.
- همگرایی مؤمنین از نعم الهی است و بر اساس دستور قرآن جامعه مؤمنین نباید دچار تفرقه شود.
- حاصل نزاع مؤمنان، سست شدن و ضعیف شدن ایشان است.
- از آنجا که نادیده گرفتن اختلافات و کم کردن نزاع ها دشوار است، خداوند در این مسیر، مؤمنان را به صبر پیشه کردن دعوت کرده است.
- بسیاری از نزاع های ما بر سر امور بی اهمیت است و اشکالات مبنایی و اساسی نیست. دلیل این نزاع ها، نفسانیت، منافع، کج فهمی، عدم تحمل و نظایر اینها است که بر اساس مبانی دینی، ناصواب و مذموم می-باشد.
- دلخوری ها و نزاع ها عامل فرصت سوزی در زندگی ما است. ما خیلی وقتها، روزها و ماهها رنج میکشیم، تمام توان و انرژی و طاقت خودمان را مصرف میکنیم تا از شخصی دلخور باشیم! هیچ گاه عمیقا به چرایی این برخوردها و افکار خود نمی اندیشیم.
- هر چه دیگران به دنبال قطع ارتباط خود با ما هستند، ما باید به دنبال نزدیک تر شدن و احسان بیشتر باشیم.
السلام علیک یا مولانا، السلام علیک یا ولینا، السلام علیک یا صاحب امورنا، السلام علیک یا ابا صالح المهدی، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است، چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است، دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، زمین مُرد خداوند گواه است، دلم چشم به راه است که در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است.
تعجیل در ظهور مولانا بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه فدا صلوات ختم بفرمایید.
روز جمعه است روزی است که بر اساس بخشی از روایات ما باید شامگاهان جمعه مصادف باشد با زمانی که اگر موعد آن فرابرسد، ناجی عالم، منجی عالم، فخر عالم امکان، ظهور فرماید. امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه فدا، امام است ولی است. بسیار در مورد دوران ظهور سخن گفته شده است. بسیار در این زمینه شنیدهاید، گفتهاند بسیار دلها به نام او یه باد او در تپش است و مشتاق رسیدن آن موعد عزیز.
- قیام اباعبدالله(ع) و قیام ولی عصر(عج) برای اصلاحگری است.
شباهتی که میتوان بین این وجود نازنین و امام حسین علیه السلام ذکر کرد و من نقطه آغازین بحثهای این شبهایم از این نقطه است، این است که حضرت ولی عصر هم، مانند جد بزرگوارشان امام حسین(ع) قیام میکنند تا برای اصلاح امت اقدام کنند. قیام میکنند تا اسلام را، مسلمانی را در جایگاه خودش قرار دهند. چنانکه امام حسین(ع) تصریح دارند که من قرارم نیست فتنه گری کنم، قرارم نیست آشوب به پا کنم «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا»،[۱] بلکه میخواهم اصلاح کنم در این امت.
- اصلاح اجتماعی، با اصلاح فردی آغاز میشود.
عرضی را میخواهم از امشب محضر شما ارائه کنم، مبتنی بر آیات کریمه قرآن و روایات نورانی اهل بیت(ع) از این نقطه آغاز میشود که اصلاح در جامعه، شئون مختلفی دارد، شکلهای مختلفی دارد. اما بهترین نقطه شروع این اصلاح برای ما، شاید این نقطه باشد که ما از خودمان آغاز کنیم. خودمان را خطاب آن کریمه نورانی قرار دهیم که فرمود: ای کسانی که ایمان آوردهاید، مواظب خودتان باشید «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ».[] نه اینکه جامعه اصلاح نمیخواهد، نه اینکه لازم نیست به اصلاح جامعه شتافت، چرا آن وظیفه است؛ اما انسان مصلح حتماً باید تلاش کند که در مسیر صلاح باشد. انسان مصلح خودش باید صالح باشد. نمیشود هیچ تناسبی نداشته باشند.
شما ملاحظه بفرمایید امام حسین(ع) اگر چه این ابعاد اصلاح اجتماعی [رمز قیام ایشان است] است، اما برای همان اصلاح اجتماعی، در بحبوحه قیام عاشورا بارها میآیند و در مقابل لشکر دشمن قرار میگیرند، در مقابل کسانی که به پیکار ایشان آمده بودند، قرار میگیرند و به آنها تذکر میدهند. برای چه؟ برای اینکه تک تک افرادشان بتوانند نجات پیدا کنند. برای اینکه تک تک این افراد، برای امام امت مهم هستند. برای اینکه نقطه شروع اصلاح، از تک تک افراد شروع آغاز میشود.
خاطر شریف بزرگواران مجلس هست، امام ما حضرت اباعبدالله علیه آلاف التحیه و الثنا روز عاشورا ظاهراً که این بیان نورانی را تکرار میکنند. و باز ظاهراً این بیان چند بار تکرار شده است. وقتی در مقابل دشمن میایستند وقتی در مقابل لشکر عمر سعد میایستند، بعد از این تذکراتی که میفرمایند، تاکید میکنند که میدانید چرا شما دارید از راه ما فاصله میگیرید؟ میدانید چرا شما حرف مرا نمیتوانید بشنوید؟ به خاطر اینکه -خود امام میفرماید- به خاطر اینکه شکمهایتان مملو از لقمههای حرام شده است؛ یعنی مانع فردی دارید. مانع شخصی دارید. یعنی خودتان تربیت یافته نیستید. گفت:
ذات نایافته از هستی، بخش
چون تواند که بود هستیبخش؟ [۳]
کسی که خودش از صلاحیت لازم برخودار نشده که نمیتواند پایه گذار جامعه باشد. و فکر نکنید امامی به عظمت اباعبدالله(ع) اگر صالح باشد، جامعه بدون شک صالح میشود! نه، تک تک اعضا جامعه باید در این زمینه اراده کنند، اختیار کنند. ما اعتقاد داریم انسان موجود مختاری است. ما دیگر تابندهتر از خورشید اباعبدالله(ع) در هدایت مردم میخواهیم؟! بهترین نشان ماست، که صلاحیت امام امت به تنهایی کافی نیست؛ همه باید در مسیر صلاح، در مسیر اصلاح خودشان گام بردارند.
نمیشود من شما هر کدام از اعضای این جامعه خودمان را مبرای از خوب شدن بدانیم، بعد بگوییم که «مرغ همسایه غاز است» بگوییم که آن دیگران باید خودشان را اصلاح کنند. انصافاً دیدهاید، یکی از نقلهای مجلسهای ما، وقتی دور هم مینشینیم این است که یا باید -دور از محضر شما دور از شأن شما، خودم را عرض میکنم- یا باید نق بزنیم نسبت به همه چیز. هر چه پیش آمد حالا. حالا این نق زدن هم یا ناظر به دور، نزدیک، رفیق، این طرفی یا آن طرفی، این مهم نیست آن نق زدن مهم است! کسی در این میان از مثل منی که آنجا دارم نق میزنم نمیپرسد که در این مشکلی که داری بیان میکنی خودت تا حالا قدمی برداشتهای؟! خودت چه کار کرده ای، تو چه کاره ای؟ تو کجای این دایرهای که داری از مشکلاتش میگویی، سهم داری و نقش داری؟ خیلی اصلاح فردی مهم است.
ملاحظه کنید ساختن خود، اصلاح خود به تعبیر دینی ما، به تعبیر مباحث اخلاقی، خود سازی، از جمله پایههای اولیه اخلاق است و از جمله تأکیدات فراوان دین ماست. که باید شروع کنیم و از خودمان شروع کنیم.
من در این شبها چند نمونه از این موارد را میخواهم محضر شما از بیان نورانی اولیائمان خدمت شما عرضه بدارم. و جسارتاً این درخواست را داشته باشم که دوستان، رفقا، بیایید به احترام اباعبدالله(ع) به احترام این وجود نورانی که ما این همه در زندگیمان برکت از این سفره دیدهایم و چشیدهایم، به برکت این شرایط، به برکت این نعمات، بیایید این سجایای اخلاقی این بزرگان را در زندگیمان جاری کنیم و به خودمان فرصت بدهیم که در مسیر بهتر شدن قرار بگیریم.
- دستور قرآن به همگرایی و عدم تفرقه
اما عرضی را که میخواهم امشب محضرتان ارائه کنم، آیه معروفی در سوره آل عمران است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» به ریسمان الهی چنگ بزنید. به ریسمان الهی چنگ بزنید یعنی اینکه خدا را بشناسید، بیابید، دستوراتش را انجام دهید و جز او به کسی تکیه نکنید. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» متفرق نشوید «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» یکی از نعمتهای خدا که برای شما ذکر میکنیم [این است که] «إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ»[۴] شما همدیگر را دشمن میداشتید شما با هم در تخاصم بودید، خدا دل شما را از مهر آکنده کرد.
اگر بخواهم موضوعی برای عرض امشب ارائه کنم خدمت شما، باید بگویم طرف مثبتش، یافتن همدیگر، وحدت، یکپارچگی و نزدیک شدن دلهایمان به همدیگر است و [و سمت سلبی آن] دوری از تفرقه است. اصلاً هم نمیخواهد از جاهای دور شروع کنیم. اصلاً هم نمیخواهد بزرگواران، من شروع کنم بگویم آن فلانی و فلانی که باهم اختلاف دارند چرا اینطور است. «من اگر نیکم و ار بد تو برو خود را باش».[۵] چه قدر اطراف خودمان، نه چقدر در خودمان سراغ داریم جاهایی را که من با دوستی با رفیقی، با برادری، با بستگانی، رفتاری را انجام میدهم، ارتباطی را برقرار میکنم که چندان مهربانانه نیست، چندان دیندارانه نیست، چندان اخلاقی نیست.
- نزاع و اختلاف، اجتماع مسلمانان را ضعیف میکند.
یک آیه دیگر بخوانم آیه ۴۶ سوره انفال میفرماید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَلا تَنازَعوا» با هم درگیر نشوید. مسلمانان، مومنان با هم درگیر نشوید «فَتَفشَلوا» اگر باهم درگیر شدید ضعیف میشوید. بعدش چقدر دردناک است تصویری که آیه کریمه برای ما ترسیم میکند، میفرماید: «وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم» اگر با هم درگیر شدید، ضعیف میشوید و بویی از شما باقی نمیماند.
- برای همگرایی، باید صبرپیشه کرد.
آیه مطلع زیبایی دارد. ظاهرش ممکن است این باشد که این دو جمله چندان با هم متناسب نباشند. ابتدای آیه این است: «وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ» از خدا و پیامبرش اظاعت کنید. یعنی دیندار باشید. یعنی اطاعت از ولیتان و اطاعت از پیامبرتان و اطاعت از امام پیشروتان را در نظر داشته باشید. آن وقت در کنارش «وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم». آخر آیه هم خیلی زیباست. آخر آیه هم توصیه به صبر می کند و میفرماید که صبر کنید «وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» چرا صبر کنیم؟ به خاطر اینکه سخت است. من با برادرم، با رفیقم، با هم هیئتیم، این هیئت با آن هیئت و این خانواده با آن خانواده، فاصله داریم، سلیقه داریم، اختلاف نگاه داریم، اختلاف برخورد داریم، سخت است به راحتی کنار هم باشیم. اما [حالا که سخت است] واقعاٌ لازم است که با هم درگیر بشویم؟ دیگر وقتی دعواها محورشان کوچک میشود، علتشان کوچک میشود، زمینههای پیدایششان کوچک میشود، که دیگر واقعاٌ آدم خجالت میکشد در مورد آنها صحبت کند!
- نزاع بر سر امور بی اهمیت!
ما وقتی میخوانیم در تاریخ اسلام عرب جاهلی قبل از اسلام، چندین سال دو قبیله با هم جنگیدند سر اختلاف یک شتر، میگوییم عجب موجوداتی بودند اینها حالا احتمالاٌ بعدش هم چیزهای دیگ [خواهیم گفت]. خود و خدا چند جا سراغ داریم خودمان، خود من چند جا سراغ دارم نسبت به اطرافیانم، نسبت به همکارانم، نسبت به دوستانم، نسبت به خانوادهام، نسبت به خواهر و برادرم، چند جا سراغ دارم سر مسائلی که ارزش فوقالعادهای ندارند درگیر شدهام، ناراحتی میکنم؟ میتوانیم قسم بخوریم که در اختلافات بین افراد، اختلافات بین خانوادهها، اشکالاتی وجود دارد که اشکال در مبانی است، اشکال در اصول دین است؟ اینطور [اختلافاتی] سراغ داریم؟ سراغ نداریم. پس مشکلمان کجاست؟
نمیدانم نفسانیت است، منافع است، کج فهمی است، عدم تحمل است، هر چه هست، بر اساس مبانی دینی، نادرست است.
یادم است بیانی را امام خمینی(ره) فرموده بودند اگرامکان میداشت تمام انبیا را یک جا با هم جمع میکردند هیچ اختلافی ایجاد نمیشد بینشان. اختلاف منظور تنازع، است. تنازعی پیش نمیآمد بینشان.
- دلخوری ها و نزاع ها عامل فرصت سوزی در زندگی ما است.
دوستان بزرگوار و رفقا بیاییم از خودمان شروع کنیم. چرا باید اینقدر راحت همدیگر را برنجانیم، همدیگر را دلخور کنیم، از همدیگر برنجیم، از همدیگر فاصله بگیریم؟ غیر از اینکه زمان بلندی برای زندگی نداریم، باور کنید به واسطه این میزان تنازع، این میزان اختلافاتی که چندان ارزش ندارد و فاصله ای که بین ما ایجاد میشود، باور کنید فرصت سوزیهایی میشود و سرمایههایی را از دست میدهیم که به این راحتی به دست نمیآوریم.
هنوز هم میخندیم به آن لطیفه ای که می گویند طرف مثلاٌ یک سکهی صد تومانی گم کرد و یک پنج هزار تومانی آتش زد تا آن را پیدا کند. هنوز هم به این چیزها میخندیم؟ من فکر میکنم خنده دارتر داریم در رفتارمان، چرا دنبال مصادیق این طوری میگردیم؟! ما خیلی وقتها، روزها و ماهها رنج میکشیم، تمام توان و انرژی و طاقت خودمان را مصرف میکنیم تا از شخصی دلخور باشیم! یکبار نمی نشینیم و با عقل خودمان بسنجیم که خود و خدا چرا من چنین کاری میکنم! به فرض [از مصادیق این کم خردی این است که با خود میگوییم] من آن دفعه زودتر رفتم منزل آنها، او حالا باید بیاید، حالا که نمی آید این بیحرمتی به من است! و حالا بیا و درستش کن. کم کم بی حرمتی میشود یک چیز بزرگتر که نمی دانم به کجا میرسد. حداقل این است که خودمان را داریم زمینگیر میکنیم.
- جاهلیتی که در میان ما ریشه دوانیده است …
دوستان خیلی از چیزها که ما در طول زندگی، در طول روز و هفته و ماه و سال زندگی مان درگیر آن هستیم، و حتی ارزشگذاری فراوانش میکنیم [بسیار بی ارزش است]. حتی گاهی وصلش میکنیم به جاهایی که حتی کسی جرئت نکند در موردش حرف بزند. من با یکی از شما اختلاف سلیقه دارم، کم کم این اختلاف سلیقه را به نحوی جلوه میدهم که گویا شما کلاٌ با این هیئت مخالفید! نه بالاتر از آن، با امام حسین(ع) مشکل داری! بعد هر کس مرد است، اگر جرئت دارد بگوید نه اصل اختلاف یک چیز کوچیک بود. اینجاست که من گاهی وقتها میگویم آن عربیت جاهلی و یا آن جاهلیت عربی که پیش از اسلام بود –حالا نمیدانم بعداٌ چقدرش باقی ماند و یا حتی هنوز هم باقی مانده که ظاهراٌ آثارش را داریم میبینیم، حالا- به آن جاهلیت عربی داریم میخندیم، اما جاهلیتهایی که در زندگی خودمان وجود دارد و با آن رنج میکشیم ناراحت کننده نمیشود!
- توصیه های امیرالمومنین(ع) درباره برادران مؤمن
اجازه دهید از امیرالمومنین(ع) بگویم. مولای ما امیرالمومنین(ع) نامهای دارند نامهی۳۱ نهج البلاغه که حتماً با آن آشنا هستید. نامهای است که به عنوان وصیتنامه به امام حسن(ع) است. توصیههای عجیبی امام دارند که دوست دارم چند تا از توصیهها را خدمت شما قرائت کنم. خودتان قضاوت کنید، ما چقدر پیرو این وجود نورانی هستیم. «حْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ أَخِیکَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَهِ» اگر دوست تو از تو برید تو نکند فاصله بگیری اگر برادر مؤمن از تو برید نکند فاصله بگیری «وَعِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَالْمُقَارَبَهِ» اگر از تو روی گرداند نکند تو فاصله بگیری، نکند تو نزدیک نشوی به او «وَعِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ» اگر از تو بخل ورزید و چیزی را در اختیارت قرار نداد، نکند تو چنین کنی. خیلی جالبه «وَعِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَعِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّینِ» اگر از تو دور شد، اگر خودش را بالا میگرفت، تو این کار را نکن. اگر با تو تندی کرد، تو آرام باش. چرا؟ چون برادر مومن تو است. حالا بماند گاهی وقتها ما با برادر تنی خود هم اینطور که امام میفرماید، نیستیم. خیلی زشت است. باور کنید زشت است. جا دارد در تاریخ بعضی از این نقلها [درباره کارها و احوالات ما] به لطیفه تبدیل شود و بگویند کسانی که شیعه بودند پیرو امام بودند، پیرو خیلی از مشترکات بودند، در یک مناسبتی که همه شورش را داشتند، مثل عزاداری اباعبدلله الحسین(ع)، با هم اختلاف میکردند! باور کنید زشت است. باور کنید درشأن این لباس و عزا و امام نیست «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا»[۶] شما کاری کنید زینت ما باشید. ادامه جمله امام در این نامه خیلی زیباست «وَلَا یکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَی عَلَی قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَی صِلَتِهِ» نکند رفیقت برادر مؤمنت در اینکه از تو فاصله بگیرد و با تو قهر کند، از تو، در نزدیک شدن به او، قویتر باشد! یعنی مسابقه است. هر چه او میخواهد از تو دور بشود، تو زرنگتر باش و نزدیک شو. میفرماید نکند خلاف این باشد. این امام ماست. «وَلَا تَکُونَنَّ عَلَی الْإِسَاءَهِ أَقْوَی مِنْکَ عَلَی الْإِحْسَانِ» نکند او از بدی کردن به تو اسائه به تو بیادبی به تو، بیاحترامی به تو، از تو نسبت به احسان و نیکی که به او میکنی، قوی تر باشد و در این مسابقه و رقابت، از تو جلو بیفتد.
و تکرار میکنم آیه کریمه را «وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم» نکند باهم نزاع کنید و سست شوید. تلاش کنیم هر کس از ما فاصله دارد این فاصله را بکاهیم و نزدیکتر شویم. فرصت عمر فرصت چندانی نیست.
خدای را به امام غریب میخوانم برای آمدنت امن یجیب میخوانم
السلام علیک یا معزّ المؤمنین… . وقتی معاویه، خلاف عهدنامهای که نوشته بود رفتار کرد. امام حسن سپاهش را آماده کرد در منطقه ای نزدیک مداین به نام ساباط مستقر شدند. وقایعی گذشت که گذشت. ذکر شده است که امام خطبه ای خواندند. خطبه را شیخ مفید نقل میکند. در خطبه به گونهای نشان داده است که معلوم است امام میخواهد جنگ را جمع کند. بوی صلح میدهد. یک عدهای خیلی ناراحت شدند. تاریخ یعقوبی ذکر میکند، عدهای هم از سپاه معاویه آمدند و صحبتهایی با امام داشتند. معلوم بود خبرهایی است. آَشوبی برپا کردند کنار امام. چادر امام حسن(ع) غارت شد. چه فرصتی بهتر از امشب … میخواهم یادآوری کنم که این خانواده چقدر مظلومند. میخواهم یادآوری کنم قاسمی که امشب میخواهیم از او سخن بگوییم، چه می داند. خاندانی هستند که علم و آگاهی از آنها نشئت میگیرد.
آشوب شد. باز نمیدانم چه شد اما حتما این جمله را شنیدید، آمدند سجاده از زیر پای امام حسن(ع) کشیدند… . نه بدتر از این: میگویند امام را در آن ایام عدهای خطاب می کردند و میگفتند السلام علیک یا مذل المؤمنین… . امام آمد سوار بر مرکب شود، عدهای از سواره وفادار به امام آمده بودند و دور امام را گرفته بودند. یکی از سپاه خود امام آمد و خنجر را تا دسته به پای مبارک امام فرو کرد … .
صوت سخنرانی:
۱. مقتل الحسین مقرم،ص۱۵۶.
۲. مائده:۱۰۵.
۳. جامی، هفت اورنگ، سبحهالابرار.
۴. آل عمران:۱۰۳.
۵. حافظ شیرازی.
۶. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۰ .
دیدگاهتان را بنویسید