متن سخنرانی استاد مخدوم – شب هفتم محرم ۱۳۹۴

موضوع کلی: قرآن در آینه اباعبدالله(ع)

مجلس هفتم: تبلور مفهوم قرآنی توکل در سنت حسینی (قسمت دوم)

خلاصه سخنرانی:

  • شب گذشته گفته شد که توکل به معنای وکالت دادن درباره اموری است که انسان تخصص کافی درباره آن ندارد و در اسلام به معنای سپردن امور به خداوند است. از مهمترین آثار توکل، اعتماد به نفس است که موضوع صحبت امشب می باشد.
  • عزت نفس به معنی ارزیابی مثبت داشتن فرد نسبت به خودش است؛ یعنی انسان های فاقد عزت نفس، نسبت به خود احساس بی کفایتی دارند.
  • عزت نفس در ساحت فردی و اجتماعی بروز می یابد و آثاری دارد. نظیر: انجام کارها با اطمینان خاطر بیشتر؛ افتخار به موفقیت¬ها؛ مسئولیت¬پذیری؛ پذیرش خطاها و سعی در جبران آنها؛ اعتماد به نفس.
  • یکی از مهمترین آثار عزت نفس، اعتماد به نفس است. به این معنی که وقتی انسان، خودش، توانایی ها و نقاط ضعف و قوت خود را شناخت، می¬تواند به درستی از آنها استفاده کند.
  • اعتماد به نفس در نگاه دانش های مغرب زمین، بر پایه مکتبی است که همه چیز را زمینی می بیند و در انسان خلاصه می کند. لذا انسان برپایه آن اعتماد به نفس، می شود انسانی که همه آن توانایی ها، همه آن ظرفیت ها و همه آن نقاط قوت را در خودش می بیند. این یک نگاه است.
  • یک نگاه دیگری هم می تواند وجود داشته باشد که بفرمایید من توانایی هایم را شناسایی می کنم، ظرفیت هایم را شناسایی می کنم، نقاط قوت و ضعفم را شناسایی می کنم؛ اما آنها را در طول اراده خدا می بینم.
  • توحید افعالی و عقیده الامر بین الامرین که مورد اعتقاد شیعیان است، به معنای دیدن اختیار انسان در طول اراده الهی است. بر این اساس، در این مکتب، انسان می تواند اعتماد به نفس داشته باشد مشروط بر اینکه دقت کند، تمامی داشته هایش، امانت هایی در دست او است و وظیفه او این است که با اعتماد به این توانایی ها که خداوند در اختیار او قرار داده است، به وظایف خود در این دنیا عمل کند.
  • ما با آسیب اخلاقی به نام غرور مواجهیم که در ظاهر شبیه به عزت نفس است؛ اما با آن تفاوت دارد. غرور گاه در نتیجه اعتماد بیش از حد انسان به خود است و گاه اتفاقا به دلیل کم بودن عزت نفس در شخص ایجاد می شود. غرور در لغت به معنای فریفتن است و شخص مغرور گمان می کند دیگران را می فریبد اما در حقیقت خود فریب خورده است.
  • انسان هایی که عزت نفس کافی دارند، گرفتار غرور نمی¬شوند و نمونه این را می توان در سیره معصومان(ع) و به شکل خاص در سیره اباعبدالله(ع) دید.
  • در روایتی از امام هادی(ع) بر داشتن عزت نفس تاکید شده و فرموده اند از شر کسی که در نگاه خودش بی ارزش است، ایمن نباش.
  • توکل، باوری اسلامی است که هم زمان می تواند در انسان عزت نفس ایجاد کند و جلوی غرور را بگیرد. اباعبدالله(ع) و یاران ایشان، توکل داشتند و به همراه آن اهل عقلانیت، تلاش و فراهم کردن اسباب کارها بودند.

 

مشروح سخنرانی:

شب گذشته، عرض بنده در خصوص آیه کریمه ای بود که در مورد یک ارزش فوق العاده اعتقادی است و البته جلوه های اخلاقی فراوانی دارد. آیه کریمه ۱۲۲ سوره آل عمران که می فرماید «و عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».
عرض شد موضع توکل از مواضعی است که حضرت امام حسین(ع) در طول عمر شریفشان به خصوص در طول حرکت به سمت کربلا و جای جای این قیام، می توان جلوه های مختلف آن را ملاحظه کرد؛ جلوه های مختلفی که عالی ترین روح پرستنده آن زمان که امام است، [در زندگی خود پیاده کرده است]. این عالی ترین روح پرستنده، خود را در مقابل خدا می بیند و امور را واگذار میکند.
عرض شد که توکل به معنای وکالت دادن است و آنجا است که انسان در موردی، توان ندارد یا گستره عمل یا تخصصش به انجا نمی رسد، کسی را وکیل خود قرار می دهد که آن کار را انجام دهد و در فرهنگ اسلامی به معنای سپردن امور به خداوند متعال است.
گفتیم از جمله آثار توکل این است که مومنان به واسطه توکل به خدا، دارای اعتماد به نفس قابل قبول می شوند. امشب می خواهم درباره این بحث که می تواند در زندگی ما کاربردهای خیلی خوبی هم داشته باشد، توضیحاتی را عرضه بدارم.

  • تعریف مفهوم عزت نفس به عنوان یکی از آثار توکل

ما در مفاهیم تربیتی، مفهومی به نام عزت نفس داریم. عزت نفس از مباحثی است که هم در روان شناسی کاربرد فراوان دارد و هم در مباحث اخلاق اسلامی. عزت نفس از جمله خلقیاتی است که می تواند کمک های فراوانی به انسان بکند. درباره عزت نفس معانی گسترده ای در منابع علمی برشمرده اند که من فکر می کنم لب تعاریف این است که انسان احساس ارزش مند بودن داشته باشد. وقتی به لحاظ روانی، انسان احساس ارزشمند بودن داشت، این زمینه عزت نفسش را فراهم می کند. به عبارت دیگر اگر انسان نسبت به خود و رفتارش بتواند قضاوت خوب و مثبت داشته باشد و بتواند احساس مثبت از کار خوب خود داشته باشد، به این عزت نفس میگویند.
بخواهیم تعبیرش را کمی علمی تر کنیم می گوییم مجموع برداشت ها و ارزیابی های فرد از خودش است. این مجموع برداشت ها و ارزیابی های فرد نسبت به خود گاهی احساس ارزشمندی فوق العاده است و گاهی اوقات احساس بی کفایتی است: من چرا این کار را انجام دادم؟ حیف شد کاش این کار را انجام نداده بودم.
لزوما مربوط به کارهای بد و گناه نیست. در کارهای روزمره، وقتی فرد عزت نفس پایین داشته باشد، خود را سرزش می کند. در منابع دینی داریم که شخص، نفس لوامه دارد؛ آنجایی که شخص خود را برای انجام گناه سرزنش می کند. یک چنین رفتاری برای فرد [با عزت نفس پایین] پیش می آید [با این تفاوت که این شخص] در هر جایی که توان انجام درست فعالیتی را به درستی نداشته باشد یا حس مثبتی نسبت به کاری که انجام داده است، نداشته باشد، معمولا ابراز ناراحتی می کند.

  • عزت نفس در دو ساحت فردی و جمعی بروز می یابد.

عزت نفس هم در ساحت فرد شناخته می شود و هم در ساحت جامعه. گاه فرد درباره خودش احساس عزت نفس دارد و منم منم می کند؛ اما وقتی به جامعه می رسد، می گوید ما که جامعه نداریم. یکی از رفتارهای شایع ما متاسفانه این است که عزت نفس اجتماعی ما پایین است؛ یعنی حتی کارهای خوب هم اگر انجام دهیم می گوییم چیزی نیست، در جامعه ما رخ داده است! اما همان اتفاق را به عنوان یک خاطره از جوامع دیگر برای ما تعریف کنند، خیلی احساس خوبی به ما دست می دهد. این نشانه کاستی در عزت نفس اجتماعی ما است.

  • آثار و نتایج عزت نفس

۱- انجام کارها با اطمینان خاطر بیشتر
اگر عزت نفس چه به لحاظ فردی و چه اجتماعی در کسی رشد کند، انسان با اطمینان خاطر کارهایش را انجام می دهد. مثال بزنم خدمت شما: فکر کنید فردی کاری را به خوبی بلد است اما عزت نفس کافی ندارد. این شخص وقتی در جمع قرار بگیرد و یا حین انجام کار دست و دلش می لرزد و به خاطر عدم اطمینانی که به خود دارد، کاری که بلد است را نیز درست انجام نمی¬دهد.
۲- افتخار به موفقیت ها
انسانی که عزت نفس دارد، به موفقیت های خود افتخار می کند؛ البته وقتی که واقعا موفقیت باشد. وقتی عزت نفس کاهش می یابد، انسان موفق موفقیت هایش را کمتر می بیند و از آن طرف وقتی عزت نفس بالا باشد، انسان وقتی موفقیتی کسب کند، لااقل در ذهم خود می¬تواند احساس افتخار داشته باشد.
۳- مسئولیت پذیری
نکته دیگری که عزت نفس برای ما فراهم می کند این است که انسان های دارای عزت نفس، مسئولیت پذیرتر هستند. مسئولیتی که به آنها واگذار می شود می داند آن مسئولیت را باید به نحو احسن انجام دهد؛ نه از زیر آن شانه خالی می کند نه هنگامه کاستی به گردن دیگران می¬اندازد به اصطلاح فرافکنی نمی¬کند.
۴- پذیرش خطاها و سعی در جبران آنها
انسانی که عزت نفس دارد، وقتی شکست می خورد، می فهمد و اهل تحمل است. اهل این است که هنگامه شکست باید دوباره ارزیابی کند، بازنگری کند و مسیر را دوباره یابی کند و دوباره پیش برود؛ بلند شود و راه بیفتد. گاهی نمی دانم از روی کمبود اعتماد به نفس است یا مشکل دیگر، رفتارهای ما این طور است که اشتباهی مرتکب می شویم و آن اشتباه را هم خودمان متوجه می شویم اما غرورمان به ما اجازه نمی¬دهد بگوییم اشتباه کرده ایم، بعد دائم توجیه می¬کنیم .گفت بعضی وقتی به زمین می¬افتند حاضرند تا خانه سینه خیز بروند اما بلند نشوند که جلوی دیگران خجالت بکشند، گویی بلند شدن از شکست خجالت اور است! در حالی این طور نیست. شاید این را طنز ببینید که انسان زمین بخورد و تا منزل سینه خیز برود اما باور کنید بعضی رفتارهای ما چنین می شود.
۵- اعتماد به نفس
عزت نفس یکی از مهمترین ثمراتش اعتماد به نفسی است که دیشب عرض شد؛ یعنی اعتماد به نفس از ثمرات عزت به نفس است؛ وقتی انسان خودش توانایی¬هایش و ظرفیت هایش به خوبی شناخته شدند، می تواند به خوبی از آنها استفاده کند و یک حس خودباوری به انسان دست می¬دهد. گرچه خودباوری با عزت نفس با اعتماد به نفس بسیار هم¬پوشانی دارند و نزدیک به هم هستند اما تفاوت هایی دارند که الان مجال این بحث نیست. الان می خواهم این نکته را اشاره کنم که وقتی عزت نفس رشد می کند به اعتماد به نفس می رسد.

  • اعتماد به نفس یعنی شناخت توانایی ها و ظرفیت های خود و توجه به نقاط قوت و ضعف

اعتماد به نفس این است که توانایی ها و ظرفیت ها و تمام آنچه می تواند ما را به جلو ببرد بشناسیم و واقعیتی از آنها را در نظر داشته باشیم و بتوانیم با توجه به نقاط قوت و نقاط ضعفمان به سراغ کارهایمان برویم. به اصطلاح عالمان دانش برنامه ریزی، فرصت ها و تهدیدها را در زندگیمان بشناسیم و بتوانیم از آنها به درستی استفاده کنیم. پس شناخت توانایی ها و ظرفیت های خودمان با توجه به نقاط قوت و ضعف.

  • تفاوت اعتماد به نفس در نگاه غربی و در مکتب اسلام

تا اینجا اعتماد به نفس را از لحاظ روان شناختی توضیح دادیم اما اجازه دهید توضیحی به آن اضافه کنم. اعتماد به نفس در نگاه دانش¬های مغرب زمین، بر پایه مکتبی است که همه چیز را زمینی می بیند و در انسان خلاصه می کند. لذا انسان برپایه آن اعتماد به نفس، می شود انسانی که همه آن توانایی ها، همه آن ظرفیت ها و همه آن نقاط قوت را در خودش می بیند. این یک نگاه است.
یک نگاه دیگری هم می تواند وجود داشته باشد که بفرمایید من توانایی هایم را شناسایی می کنم، ظرفیت هایم را شناسایی می کنم، نقاط قوت و ضعفم را شناسایی می کنم؛ اما آنها را در طول اراده خدا می بینم.

  • توحید افعالی به معنای دیدن اختیار انسان در طول اراده خداوند است.

اجازه دهید با یک مثال این را محضرتان توضیح دهم. ببینید الان نوری که این سالن را روشن کرده است، نوری است که این چراغ ها دارند. تردید نداریم. اگر این چراغ ها هر کدام بسوزند، یا برقشان قطع شود یا هر اتفاق دیگری برایشان بیفتد و از فعالیت بیفتند، اینجا تاریک می شود. چنین نیست که فاعل نور که این چراغ ها است، با وجود قطع شدنش، آنچه می آفریند یعنی همین نور، باقی بماند. در لحظه ای که قطع شد، نورش هم از بین می رود. پس خیلی کار مهمی انجام می دهد این چراغ. اما نکته کلیدی ای که هر عاقلی می فهمد این است که این چراغ ها نور دارند، فعال هستند، مفید هستند اما تا وقتی که منبعی انرژی اینها را تامین کنند. اگر پشتوانه نداشته باشند، اگر به یک منبع تولید نیرو، منبع تولید برق، متصل نباشند، این نوردهی اتفاق نمی¬افتد هرچه می خواهند این لامپ ها انجام دهند.
مفهوم توحید افعالی، در مکتب اهل بیت(ع) همین است که نه اینکه ما [انسان ها] کاره ای نیستیم، نه. مفهوم «الامر بین الامرین» که ائمه هدی(ع) می فرمایند همین است که ما نه اینکه کاره ای نیستیم. چرا هستیم اما کاره ای در طول اراده خدا. گفت:
اگر نازی کند، از هم فرو ریزند قالب ها
یا در جای دیگری چقدر زیبا سرود که:
ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
بله در آن نگاه، این لامپ ها در حوزه خود کاره ای هستند اما به شدت وابسته به منبع تولید کننده نیرو هستند. حالا شما فکر کنید این مثالی که عرض کردم درباره لامپ و تولید برق، اگر بخواهیم درباره خودمان پیاده کنیم، ما خودمان و تمام توانایی هایمان و همه بود و نبودمان در اختیار خدا است.
ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو
خوب وقتی شما این باور را داشتید، اعتماد به نفس به معنای توانایی خودتان و کشف توانایی خودتان و شناخت ظرفیت های خودتان سرجایش هست اما همواره به یاد دارید که من هر چه دارم از خدا است. این می شود که ورد زبان اولیای ما همین بیان نورانی استرجاع است «انا لله و انا الیه راجعون»۱. این فقط برای مرگ نیست. این سخن در این است که ما هر چه داریم از خدا است.
برگردم روی عرضم. شما در چنین دستگاهی می توانید اعتماد به نفس داشته باشید، مشروط بر اینکه بدانید و توجه داشته باشید، امانت هایی که دست من است، مثل توان و استعداد و روحیه ام، همه چیزم، از یک جایی به بعد این امانت ها را به من تحویل داده اند. هنرمندی من این است که بتوانم با اعتماد به این توانایی ها نقشی در این عالم بیافرینم که سرفراز نزد خداوند متعال در روز قیامت حاضر باشم. این اعتماد به نفس در نگاه دینی است.

  • تفاوت غرور با عزت نفس

عزت به نفسی که عرض کردم، آسیب هایی هم دارد. بله ما مواجهیم با مفهوم اخلاقی دیگری که به شدت مورد نکوهش دین است، آن هم غرور است. گاهی اوقات انسان انقدر یه توانایی های خودش اعتماد می کند که دچار غرور می شود. فکر می کند کاره ای است، کسی است.
دعایی هست شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان از امام سجّاد(ع) می فرماید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ»۲ تجافی به معنای این است که شما در جایی اقامت دارید اما می خواهید بروید و دل می کنید. در نماز جماعت، وقتی امام جماعت در حال تشهد باشد و شما می خواهید بلند شوید، نیم خیز می ایستید چون تشهد وظیفه شما نیست و در رکعتی نیستید که تشهد بخوانید. در عین حالی که وظیفه شما بلند شدن است، همراهی با جماعت می کنید؛ هم نایستادید و هم می دانید که باید بلند شوید.
تجافی یعنی بودن در جایی که باید باشید اما باور کنیم که باید برویم، باور کنیم که مسافریم. فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی» خداوندا به همه ارزانی بدار. چه روحیه ای را؟ اینکه من حس کنم در این “دار غرور” (عرضم اینجا است) یعنی دنیا، ماندنی نیستم و مسافرم. عرضم درباره استفاده دار غرور است. امیرالمومنین(ع) هم چند جا در خطبه های مختلف، تعبیرشان از دنیا، دار غرور است.

  • معنای لغوی غرور

می دانید غرور در لغت به چه معنا است؟ معنای لغوی غرور، فریفته شدن است، فریب خوردن. حالا شما بفرمایید آدم مغرور فریب می خورد یا دیگران را فریب می دهد؟ به خیال خودش [دیگران را فریب داده است]. من اگر مغرور بشوم، فکر میکنم شما را فریب داده ام اما آنکه واقعا فریب می خورد خود من هستم. انسان مغرور احساس آرامشی دارد اما این آرامش کاذب است، آرامشی است که با دروغ فراهم می شود، ظاهری است و به سادگی فرو می شکند. اتفاقا گاهی اوقات غرور، نشانه پنهان کردن عدم اعتماد به نفس است. شخص اعتماد به نفس ندارد، عزت نفس کافی ندارد، مجبور می شود با دیگران مغرور با دیگران برخورد کند. وگرنه اوج عزت و اعتماد به نفس، امیرالمومنین(ع) و ائمه(ع)، و امام حسین(ع) هستند. امام حسین(ع) در جایی در مسیری می گذشتند، چند نفر کارگر کم بضاعت، ایشان را دعوت به غذاخوردن کردند، میشناختند حضرت را. حضرت آمد روی خاک هم نشست، در کنار آنها هم نشست. ۳ شما از آن زاویه ببینید که غرور ندارد و من از جنبه دیگر عرض می کنم، این نشانه عزت نفس است، چون انقدر آقا است این موارد موجب کوچک شدنش نمی شود.

  • توکل، موجب ایجاد عزت نفس حقیقی و دوری از غرور می شود.

و اما توکل. توکل یعنی آن اتکا به نفس، آن شناخت ظرفیت ها، در طول اراده خدا. من اولا بدانم خداوند چه نعمت هایی در اختیار من قرار داده است و ثانیا به تعبیر نورانی پیامبر اکرم(ص) در این باره دقت کنیم. ایشان در جایی می¬فرماید من درباره حقیقت توکل از جبرئیل سوال کردم. جبرئیل در توصیف توکل برای من این گونه بیان کرد که توکل یعنی اینکه تو غیر از خدا را موثر ندانی که از او بترسی یا لازم باشد نسبت به او کرنش داشته باشی و کوتاه بیایی.
با توکل به عنوان یک مفهوم اعتقادی در اسلام، چقدر انسان می تواند هم عزت نفس پیدا کند، هم غرورش را کنار بگذارد.
روایت دیگری است از امام هادی(ع) آن را هم محضرتان بخوانم و بعد درباره امام حسین(ع) و جلوه های توکل ایشان در عاشورا یادآوری کنم. امام هادی(ع) در مورد انسانی که عزت نفس ندارد، خیلی روایت زیبا و دقیقی دارند. می فرماید: «من هانت علیه نفسه» کسی که خودش در نگاه خودش خیلی کوچک و بی ارزش است، «مَنْ هانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلا تَأمَنْ شَرَّهُ»۴ شما خیالت از او راحت نباشد. اگر کسی، خودش برایش بیی ارزش بود، شما از او بترس، از شر او در امان نیستی.

  • در سیره اباعبدالله(ع) توکل همراه با فراهم کردن اسباب امر است.

دیشب خدمت شما عرضه داشتم ما متعدد در روایاتمان داریم که توکل به هیچ وجه به معنای رها کردن اسباب نیست. توکل به معنای این است که بدانیم سلسله جنبان هستی، همو که همه هستی در کف با کفایت اوست، خداست؛ اما در عین حال، بدانیم که هر چیزی را باید از مسیر خودش بخواهیم. چنان چه شما انتظار ندارید دو آجر ببرید و به خیاط بدهید تا برای شما پیراهن بدوزد و می گویید عملی نیست، سایر امور هم چنین هستند، باید از مسیرش پیمود، باید هر چیزی را از مسیرش پیمود و البته لحظه به لحظه کار، مثل مولایمان اباعبدالله(ع)، یادمان باشد که همه چیزمان به خدا سپرده است و لحظه به لحظه بودنمان با توجه به عنایات الهی می توانیم سربلند، محکم و استوار، از ظرفیت هایمان بهتر استفاده کنیم.
امام حسین(ع) قطعا به تک تک یارانشان توصیه کرده اند که در عاشورا با توکل در مقابل دشمن بایستند، شکی در این نیست. اما شما فکر می کنید، به کدامشان گفته باشند تو نگران نباش، تو فقط شمشیرت را بلند کن و دیگر نیاز نیست کاری انجام دهی؟ نه.
مکتب اهل بیت(ع) مکتب عقلانیت است. مکتب این است که همواره به دنبال این است که همواره پیروانش را انسان هایی فهمیده و درست اندیش بار بیاورد. ولذا موالی ما در عین حال که توصیه به توکل می کنند که نشانه شناخت ربوبیت الهی است، در عین حال توصیه به فعالیت هم می کنند. آیه کریمه قرآن می فرماید: «لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»۵ با بی کاری و تنبلی و یک جا نشستن و کار نکردن و بی حالی، انسان به هیچ کجا نمی رسد. پیروان مکتب اهل بیت(ع) یعنی انسان هایی که همواره در میدان هستند.

فایل صوتی سخنرانی:

سخنرانی هفتم محرم [حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی مخدوم]
18.6 MiB
281 Downloads
اطلاعات بیشتر

————————————–

۱. بقره: ۱۵۶.
۲. کلیات مفاتیح الجنان، اعمال شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان.
۳. مسعده بن صدقه می‌گوید: امام حسین(ع) از کنار گروهى از فقرا عبور می‌کرد که عباى خود را پهن کرده بودند و چند پاره‌اى نان روى آن ریخته و مشغول خوردن بودند. آنان به امام حسین(ع) گفتند: یا بن رسول اللَّه! بیا [با ما غذا بخور]، امام(ع) نشست و با ایشان مشغول غذا خوردن شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ‏». پس به فقرا فرمود: «من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت نمائید!» گفتند: اطاعت می‌کنیم ای فرزند رسول خدا. آن‌گاه برخاستند و وارد منزل امام حسین(ع) شدند. آن بزرگوار به رباب فرمود: «آنچه را که ذخیره نموده‌اى بیاو». (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۹)
۴. تحف العقول، ص ۴۸۳.
۵. نجم:۳۹.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *