متن سخنرانی استاد عبداللهی- شب پنجم محرم ۱۳۹۵
«باسمه تعالی»
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حسین عبداللهی؛ محرم سال ۱۳۹۵
شب پنجم: غیرت
- برخی از فضایل نسبت به فضایل دیگر برترند، چراکه منشأ خصوصیات خیر دیگر یعنی باب الفضایل هستند. یکی از این ویژگیها غیرت است.
- بر اساس روایات، خداوند غیور است و انسان های باغیرت را دوست دارد.
- غیرت، تغییر حالت دادن برای مرزبانی و حفظ چیزی است که بدان علاقه داریم و به خیلی چیزها تعلق میگیرد؛ نظیر ناموس، دین، وطن.
- اگر دلی از غیرت تهی باشد، مانند کاسه ای وارونه میشود که دیگر فضایل همچون حیا و شرم نیز از آن میرود. روحیه غیرت است که ارزش ها را درون دل نگه می دارد و آن غیرت است که انسان را از فحشا دور می کند.
- لطیف کردن صدا و آرایش کردن ها خدای ناکرده این تبرج الجاهلیه که در قرآن آمده این ها اگر بگوییم خیانت اجتماعی است، دروغ نگفته ایم. تبرج مخصوص فقط خانم ها هم نیست؛ آقایان هم ممکن است طوری بیایند که بخواهند دیگران را بلغزانند. این ها خیانت اجتماعی است. خیانت اجتماعی که فقط پخش کردن مواد مخدر بین مردم نیست. از بین بردن کانون گرم خانوداهها خیانت نیست؟
- انسان نسبت به جنس مخالف، کشش دارد؛ نباید در عرصه ای خودش را قرار دهد که آن فضا به وجود بیاید. طبیعت انسان تغییر نمیکند و خداوند آگاه به این طبیعت میباشد و فرمان به حفظ نگاه از نامحرم داده است.
- اینکه عده ای در غرب می گویند ما آزادی داریم و هیچ مشکلی نداریم، اشتباه است؛ نوع گناه عوض شده است. طبیعت آدم ها هم مرد به زن و هم زن به مرد، اگر عوض بشود در غرب، که ازدواجی صورت نمی گیرد. اگر طبیعت را این ها منقلب کرده اند که زندگیشان باید به هم بخورد اصلاً.
- موسیقی، شرب خمر، اختلاط زن و مرد، نگاه مستمر به نامحرم وخوردن گوشت خوک از عوامل بی غیرتی است.
- برخی غیرت ها که مانع کار نیک میشود، مذموم است. مانند اینکه خانمی پس از وفات همسر به خاطر غیرت ازدواج نکند و یا خانواده ای بر ازدواج دختر بزرگ قبل از کوچکتر غیرت بورزند.
- کربلا عرصه غیرتورزی نسبت به ناموس، نماز، حجاب و … است.
قال رسول الله(ص): «إِنَّ اللَّهَ غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُور».[۱]
ان شاءالله همه با محمد و آل محمد محشور باشیم و همچنین شفاعتشان در عقبی نصیب ما بشود و زیارتشان در دنیا نصیبمان بشود به حرمت صلوات بر محمد و آل محمد.
- غیرت، باب الفضائل
در میان اوصاف و خصوصیاتی که انسان ها، انسان های با فضیلت دارند، خصوصیات زیبایی وجود دارد که برتری دارد بر سایر فضایل و کرامت ها. علت برتری آن ها هم یک نکته مهم و اساسی است ان شاء الله جوانان عزیز [به این خصوصیات متخلق شوند] که خدا را شکر این جلسه ما غالباً جوان اند و جای بسی خوشحالی و سعادت و سرور دارد برای بنده و امثال بنده و دوستانی که زحمت می کشند این جلسات را ترتیب می دهند ببینند چهره های نورانی جوانان در این جلسات هست خداوند همه شما را حفظ بفرماید. از میان این فضایل برخی از خصوصیات و فضایل هست که سر و گردنی از فضایل دیگری بالاترند از صفات خوب بالاترند. علت آن یک نکته است و آن اینکه برخی از خصوصیات منشأ خصوصیات خیر دیگر هستند یعنی باب الفضایل هستند. اگر شما آن را داشته باشید، در حقیقت دری به روی خودتان باز کرده اید و دری جلویتان باز شده به سوی همه فضیلت ها و کرامات.
یکی از این خصوصیاتی که می خواهم عرض کنم امشب و در کربلا که عرصه علم و اندیشه است و عمل [تبلور یافته]، خصوصیتی است به نام غیرت. غیرت یکی از آن صفات پسندیدهای است که چشمه است یعنی جوشش دارد. کربلا دریای مواج غیرت است. درخت تنومند غیرت در سرزمین کربلاست و شاخ و برگهای این غیرت در همه جا رشد کرده و میوه داده است و من امشب می خواهم این بحث را مطرح کنم که این غیرت چقدر می تواند مثمر ثمر باشد.
- خداوند غیور است.
بابی داریم در اصول کافی که می دانید یکی از معتبرترین کتب روایی ما شیعیان کتاب اصول کافی است، بابی داریم در این کتاب بسیار عزیز و گرانسنگ به نام «باب الغیرۀ» و آنجا روایات نازنینی را مرحوم کلینی نقل کرده است. یکی از این روایات، روایت رسول خداست می فرماید : «إِنَّ اللَّهَ غَیُورٌ» خدا خدای باغیرتی است. به قول امروزی ها خیلی غیرتی است «یُحِبُّ کُلَّ غَیُور» آدم های با غیرت را هم خدا دوست دارد.
روایت دیگری است باز از رسول خدا(ص): «مَا أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللَّه وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِش»[۲] هیچ کس از خدا با غیرتتر نیست و از غیرت خداست که فحشا را حرام کرده است. هیچ کس از خدا غیرتش بیتشر نیست.
- تعریف غیرت
اگر بخواهم تعریف سادهای از غیرت خدمت شما برادران و خواهران گرامی عرضه کنم، غیرت یعنی مرزبانی، غیرت یعنی تغییر حالت دادن در برابر چیزی که برایت مهم است. این می شود غیرت. دیده اید یک مرغ وقتی جوجه هایش از تخم بیرون میآید و به دنبال مادر راه میافتند این جوجه ها، دیدید وقتی انسان نزدیک این جوجه ها می شود یک دفعه مرغ یک حالت تهاجمی به خودش می گیرد و به دست و پای آدم می پیچد و می خواهد انسان را نوک بزند، این را میگویند غیرت یعنی تغییر حالتی که می دهد.
غیرت ممکن است به خیلی از چیزها تعلق گیرد که ناموس یکی از آن هاست و ارزش ها یکی دیگر، مملکت، غیرت وطنی، غیرت دینی، غیرت ناموسی. این خصوصیت باید باشد. اگر این خصوصیت بود یک حصاری است به دور ناموس. این غیرت، این حمیت، این دلاوری، این تغیر وقتی بود، می شود گفت این مملکت آسیبی نمی بیند، نوامیس آسیبی نمی بیند، ارزش ها آسیبی نمی بیند.
بحث را باز می کنم. روایتی را مرحوم مجلسی نقل می کند. ببینید وقتی میگویم غیرت، منشأ همه فضایل و کرامت هاست، با خواندن این روایت حتماً بنده را تصدیق خواهید کرد. می فرماید: «إِذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ» وقتی مردی غیرت نداشت، «فَهُوَ مَنْکُوسُ الْقَلْب»[۳] قلبش وارونه است. ممکن است بپرسید قلب وارونه یعنی چه و چه ربطی به بیغیرتی دارد؟ خود مرحوم مجلسی توضیح داده است.[۴] (بحارالانوار اگر یکصد و ده جلد شده است، به جهت توضیحات علامه هم هست؛ میدانید در بحار بیانٌ بیانٌ دارد در توضیح روایات). در توضیح این روایت ایشان می گوید دیده اید کاسهای وقتی آب و نان یا غذایی، چیزی در آن هست وارونه اش می کنند هیچ چیزی در آن باقی نمی ماند، اگر از قلبی غیرت برود، مثل آن کاسه می ماند، خصوصیات دیگر هم می ریزد؛ حیا می رود، شرم می رود، عفاف می رود، دیگر بهطورکلی انسان نسبت به ارزش ها هیچگونه دغدغهای ندارد و خود به خود انسان تن می دهد به همه بدی ها. ببینید روایت اول را «وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِش» چون خدا نسبت به بدی ها حساس است فحشا را حرام کرد. اگر انسان غیرت نداشته باشد دیگر چه معنا دارد ارتباط با نامحرم را بد بداند؟ اگر انسان اهل غیرت نباشد، ناموس فروشی چه معنا دارد که بگوید بد است؟ اگر انسان اهل غیرت نباشد، دیگر چه معنا دارد بگوید مملکت من یا مملکت شما؟ [فرقی برایش ندارد] چه کسی بیاید چه کسی نیاید. اگر انسان اهل غیرت و حمیت نباشد چه معنا دارد کسی بگوید فلانی گرسنه است بروم به دادش برسم؟
- مصادیق غیرت در سیره اولیاء الله
این حمیت و روحیه غیرت است که ارزش ها را درون دل نگه می دارد و آن غیرت است که انسان را از فحشا دور می کند. ببینید وقتی شخصی مثل یوسف نبی(ع) آن صحنه زشت را پس میزند، چیزی جز غیرت که نمی تواند در میان باشد تا بگوید: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْه«[۵] خدایا مرا به زندان بفرست اما جایی که گناه باشد مرا نفرست. این از غیرت یوسف است، آدم بی غیرت که دنبال فضای خالی می گردد؛ یک انسانی که سراسر وجودش غیرت است می گوید خدایا زندان بروم اما گناه نکنم. البته من این را عرض کنم معامله با خدا همیشه جواب دارد یعنی یک جوانی اگر چشمش را ببندد و گناه نکند مطمئن باشد خدا بهتر از آن را می دهد. خدا فرموده تو گناه نکن جوابت با من. وفا می کند خود خدا فرموده : «وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّه»[۶] چه کسی از خدا باوفاتر.
در برخی از روایات داریم دستگاه حاکم که می خواستند امام مجتبی(ع) را یک مقداری بایکوت کنند زمینگیر کنند، پولی داده بودند به زن فاحشهای که بیاید خدمت امام مجتبی(ع) عشوه و ناز بکند و از این فضای گل آلود، دستگاه حاکم، معاویه ماهی بگیرد و البته نتوانست این کرشمه و نازها مثل امام مجتبایی را نمی تواند از راه بدر ببرد. هر چند این کرشمه و نازها خیلی ها را از راه بدر می برد.
- بیحجابی، خیانت اجتماعی است.
لطیف کردن صدا، آرایش کردن ها، این بزک کردن ها، خدای ناکرده این تبرج الجاهلیه که در قرآن آمده این ها واقعاً اگر بگوییم خیانت اجتماعی است، دروغ نگفته ایم. تبرج مخصوص فقط خانم ها هم نیست؛ آقایان هم ممکن است طوری بیایند که بخواهند دیگران را بلغزانند. این ها خیانت اجتماعی است. خیانت اجتماعی که فقط پخش کردن مواد مخدر بین مردم نیست. از بین بردن کانون گرم خانوداهها خیانت نیست؟ اینکه قرآن می فرماید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ»[۷] برای همین است. چرا بعضی ها خودآرایی می کنند؟ چرا بعضی ها دیگران را در مرحله بدی قرار می دهند؟ همه که یوسف نیستند، همه که امام مجتبی(ع) نیستند. که الان بیان می کنم که امام مجتبی(ع) چه کرد، غوغا کرد امام مجتبی(ع). این ها خیانت اجتماعی است. باعث شکسته شدن حریم خانواده ها می شود. حالا اسمش را دیگران می خواهند بگذارند آزادی، این آزادی نیست. آزادیای که منجر بشود به صلب حقوق دیگران چه آزادی است؟ کسی بگوید من آزادم در اینکه هرطور بخواهم آشغالم را بگذارم دم درب خانه. درب خانه خودت بگذار. آزادیای که منجر میشود به اینکه دم خانه ما آشغال بگذاری، این که آزادی نیست!
الان بعضی ها باب کرده اند من در همین شهرستان دزفول دیده ام و با تأسف هم دارم بیان می کنم، خانم کاملاً در ماشین روسری را در می آورد از سرش و گفته اند که این حریم شخصی است! خوب کجایش حریم شخصی است؟! یعنی اگر در ماشین مثلاً فرض کن این خانم روسری را در می آورد، دیگر جوان و نوجوان بنده این خانم را نمی بیند؟ دیگر به بلوغ زودرس نمی رسد؟ کانون های گرم خانواده در معرض متلاشی شدن قرار نمی گیرند؟ حالا می شود کسی بیان کند آقا من می خواهم ماشینم را وسط خیابان آتش بزنم، کسی هم حق اعتراض ندارد، مال شخصی خودم است. مال شخصی را در بیابان برو آتش بزن، دودش در گلوی من می رود فضایی را که داری آلوده می کنی. در ماشن خودت بله هستی اما فضا را می خواهی چه کار کنی؟ این خیلی بد است این بزک کردن ها خیانت اجتماعی است هیچ چیز دیگر نمی شود اسمش را گذاشت. به خصوص در کشوری که سن ازواج از هر دو طرف چه خانم چه آقا بالا رفته است. چرا یک کاری آدم انجام دهد که دیگران را در ورطه مشکل بیاندازد؟
خیلی زیباست می گوید هرکاری امام مجتبی(ع) می کرد، این شخص دست بردار نبود. حضرت مجتبی(ع) شروع کرد به گریه کردن. آنقدر گریه کرد و کرد تا از گریه امام مجتبی(ع) آن زن هم به گریه افتاد خیلی جالب است در برخی از کتاب ها آورده و نوشته اند که در آن شب امام مجتبی حضرت یوسف را در خواب دید، یوسف نبی(ع) به خواب امام مجتبی(ع) آمد و عرض کرد من با زندان از گناه نجات پیدا کردم و غیرت نشان دادم و شما با اشک غیرت را نشان دادید آفرین بر شما.[۸] پیامبر خدا می آید و این چنین تقدیر و تشکر می کند.
- مراقب کشش طبیعی انسان نسبت به جنس مخالف باشیم.
خدا خلق کرده آدم را می داند. بعضی ها کلاه می گذارند بر سر خودشان [میگویند] «نه آقا سخت نگیر چه کسی گفته؟ اینقدر سختگیری برای چه؟ ای بابا دیگر انقدر مته به خشخاش نگذارید». ببینید خودمان را نباید گول بزنیم، [خداوند میفرماید] «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُه»[۹] ما آدم را خلق کردیم خودمان هم میدانیم چه چیزی آدم را به وسوسه می اندازد. انسان نسبت به جنس مخالف، کشش دارد؛ نباید در عرصهای خودش را قرار دهد که آن فضا به وجود بیاید. لذا قرآن می فرماید فرق ندارد زن و مرد «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[۱۰] مردان چشم فرو گیرند، «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِن»[۱۱] زنان هم چشم فرو گیرند. هر صحنهای را نباید نگاه کنند. چرا؟ چرا نگاه نکنند؟ قرآن می فرماید اگر دنبال آرامش روحی و روانی هستید، اگر دنبال کانون خانواده مستحکمی هستید، اگر عشق می ورزی به زن و فرزند خود، بدان «ذلِکَ أَزْکى لَهُم»[۱۲] زندگی پاک و پاکیزه در همین راه است، در همین مسیر است.
این داستان، داستان شیرینی است. معروف است، میگویند یک پادشاهی بود و وزیری داشت اما وزیر از پادشاه زیرک تر بود، داناتر بودف آگاه تر بود. پادشاه می گفت من می توانم هرکس را هر چیزی را به مرام خودم تربیت کنم. وزیر می گفت این حرف اشتباه است. تربیت تا زمانی است که آن چیزی که می خواهید بیاموزید، خلاف طبیعت نباشد. پادشاه گفت نه ببین این گربهای که من دارم، الان به مرحلهای رسانده ام که شمع را می گیرد در دو دستش و تکان هم نمی خورد و ما الان از نور شمع استفاده میکنیم شمعدانی هم استفاده نکرده ایم. وزیر گفت اینطور نیست. روزی برای اینکه حرف خودش را ثابت کند، جالب است چند تا موش چاق و چله آورد در مقابل گربه رها کرد در آن بزم و مجلس. حدود سه چهار بار این موش ها رفتند و آمدند در مقابل این گربه، گربه شمع را رها کرد و افتاد به دنبال موش ها. گفت پادشاه، طبیعت را نمی توانی عوض کنی.
- بیحجابی، آزادی نیست.
اینکه عدهای در غرب میگویند ما آزادی داریم و هیچ مشکلی نداریم، اشتباه است؛ نوع گناه عوض شده است. طبیعت آدم ها هم مرد به زن و هم زن به مرد، اگر عوض بشود در غرب، که ازدواجی صورت نمی گیرد. اگر طبیعت را این ها منقلب کرده اند که زندگیشان باید به هم بخورد اصلاً. مثل اینکه کسی بگوید ما مادرها را به مرحلهای رسانده ایم که دیگر مادرها بچه هایشان را دوست ندارند؛ اما باز در عین حال ببینیم در آن فضا و آن جامعه، مادر بچهاش را شیر می دهد، دکتر می برد، بالای سرش بیدار می ماند، هر وقت مریض باشد. خب این یعنی ریشه کن نکردی. نمی شود طبیعت را تغییر داد. لذا قرآن می فرماید سر خودتان کلاه نذارید. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ» ما آدم را آفریدیم، تعارف هم نداریم «وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُه» و میدانیم چه چیزی نفس آدم ها را وسوسه می کند. چشم هایتان را بگیرید تعارف هم نکنید. نگاه به هر صحنه نیاندازید. چه زن و چه مرد. «ذلِکَ أَزْکى لَهُم» زندگی بهتر، زنگی پاکیزهتر و بهتر همین است، راهی هم به جز این نیست.
- عوامل بیغیرتی
چند مورد از عوامل بی غیرتی را بیان کنم: یکی از عوامل بیغیرتی، موسیقی است. ما در روایاتمان داریم این ها را، زیاد هم هست روایاتش. موسیقی البته حلال هم هست ما منکر این نمی شویم؛ ولی بعضی از موسیقی ها غیرت را می برد. بربط یکی از آلات موسیقی بوده در آن زمان که استفاده می شده، مستقیم روایت داریم در موردش کسی که چهل روز بربط در خانه اش نواخته شود «فَلَا یَغَارُ بَعْدَهَا»[۱۳] غیرتی نمی ماند در آن خانه. دیدید بعضی از این آهنگ ها با اشعاری که خوانده می شود، اصلاً معلوم است که طرف را از خود بیخود کرده است. بعضی از آهنگ ها هستند در ماشین وقتی جوانی گوش میدهد، سرعتش از صد می رسد به صد و هشتاد، خوب معلوم است که دارد تحت تأثیر قرار می گیرد، دیگر نمی گوید کوچه تنگ است باریک است می شود، نمی شود. این ها همان تأثیرات منفی است که دارد.
یکی دیگر از عوامل بی غیرتی، اختلاط زن و مرد است. ما در روایاتمان داریم، اتفاقاً مرحوم حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه در باب زیارت، این روایت امیرالمومنین(ع) را نقل می کند «نُبِّئْت أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ» به من خبر رسیده تن زنانتان به مردان می خورد «أَ مَا تَسْتَحْیُون»[۱۴] حیا نمی کنید «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا یَغَارُ»[۱۵] خدا لعنت کند آدم بیغیرت را چرا در جوامع زن و مرد باهم قاطی شده اند. جامعه را باید رصد کرد. یکی از عواملی که غیرت را می برد، حریم ها را می شکند، همین نکته است.
یکی دیگر از عوامل بهم خوردن و کم رنگ شدن غیرت، نگاه مستمر است. نگاه اول ممکن است صورت بگیرد اما نگاه مستمر غیرت را می برد. و کم کم نسبت به این مسئله کم رنگ می شود.
بعضی از خوراکی ها غیرت را می برند. ما در روایاتمان داریم خمر غیرت را می برد. در روایات داریم خوردن گوشت خنزیر (خوک) غیرت را می برد.
- غیرت های مذموم
و نکته سوم در بعضی از جاها غیرت را در روایات ما کوبیده اند،گفته اند غیرت ورزیدن در این موارد ممنوع است، این غیرت درست نیست. ما غیرت باطل هم داریم. کجاست؟ یکی دو نمونه در این مورد را عرض میکنم:
بابی است در اصول کافی و روایات دینی به نام «لَا غَیْرَهَ فِی الْحَلَال»[۱۶] در امور حلال غیرت نیست. چند نمونه آن را در جوامعمان شاهدیم. در برخی از جوامع بیشتر است، در برخی از جوامع کم تر است ولی ریشه آن وجود دارد، غیرت بی جا و غیرت ممنوع. غیرتی که هیچ رشدی از آن به عمل نمی آید. غیرت سیاه، سوخته. خانمی که شوهرش در زمان جوانی فوت می کند این عبارت را به کار می برد و می گوید من به شوهرم غیرت دارم، وفادارم، من شوهر نمی کنم. این خیلی اشتباه است. انسان نیاز به ازدواج دارد. زن جوان نیاز به همسر دارد. مرد جوان نیاز به همسر دارد. خدا رحمت کند همسرت را که فوت کرد ولی چرا زندگیت را تباه می کنی؟ چرا می خواهی سی یا چهل سال از زندگیت را خراب کنی؟ یک جریان را برای شما تعریف کنم:
ام اسلمه خیلی شیرین با پیامبر ازدواج کرده است، خیلی شیرین. ام السلمه می گوید من روزی پای منبر رسول الله(ص) بودم زمانی که شوهرم زنده بود. رسول خدا(ص) فرمود هر کس مصیبتی به او برسد اول بگوید انا لله و انا الیه راجعون و بعد این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی» خدایا من را در این مصیبت اجر بده «وَ اخْلُفْ لِی خَیْراً مِنْهَا»[۱۷] و من را از این حالت به حالت بهتر منتقل کن، حتی بهتر از قبل، اگر کسی این دعا را بخواند [إِلَّا خَلَفَ اللَّهُ لَهُ خَیْراً مِنْهَا] چقدر زیباست. خدایا من را به حالت بهتر ترقی بده. یعنی روحیهای انسان می گیرد با این دعا، یعنی دنیا تمام نشده است. بعد از دست دادن این عزیز یا این مصیبت، زندگی تو بهتر هم بشود. این واقعاً یکی از روانشناسانهترین دعاهای رسول خداست که اگر مصیبتی برای زندگی انسان به وجود می آید، خواهرم برادرم ،آخر دنیا نیست. خدا بزرگ است. خدا زندگی تو را با این آقایی که از دست دادی شیرین کرد، می تواند با یکی دیگر هم شیرینش کند. از این درآمد بریده شدی خدا می تواند درآمد بهتر به تو بدهد. دعا کن، خدا را کم نبین. بگو «وَ اخْلُفْ لِی خَیْراً مِنْهَا» خدایا بهتر به من بده. هر که این کار را انجام دهد، خداوند مطمئن باش زندگی او را بهتر می کند.
ام السلمه می گوید من شوهر خیلی خوبی داشتم. ابو سلمه می گوید اسمش یا کنیش بوده است. از مهاجرین بوده است، از اولین مهاجرین، از خوبان درجه یک که در سختی با رسول االله بوده است. میگوید ابو سلمه از دنیا رفت و من این دعا را خواندم. از ته دل خواندم . خدا به جای ابوسلمه یار پیغمبر، خود پیغمبر را به من داد. رسول الله را خدا به من هدیه داد. (من هنوز به شاهد مثال خودم در این روایت نرسیدهام. من دارم چه چیزی را میگویم؟ من دارم غیرت های منفی را میگویم).
ام السلمه میگوید روزی شخصی به نام حاطب بعد از وفات شوهرم آمد پیش من گفت من دارم شما را خواستگاری می کنم برای رسول الله از طرف رسول الله آمده ام. ام السلمه من به این پیک پیغمبر گفتم به پیغمبر عرض کنیدکه «إِنَّ لِی بِنْتاً وَ أَنَا غَیُور»[۱۸] من یک دختر در خانه دارم و من غیرت دارم. غیرتم اجازه این کار را نمی دهد. حاطب میگوید نزد پیغمبر آمدم و گفتم ام السلمه این را میگوید. پیغمبر خدا فرمود: دو نکنه ام السلمه گفته است، یکی در مورد دخترش و دیگری درمورد خودش. «أَمَّا بِنْتُهَا فَأَدْعُو اللَّهَ أَنْ یُغْنِیَهَا عَنْهَا» عَنْهَا خدا این دختر را از مادرش بی نیاز کند یعنی برود خانه بخت، شوهر خوبی داشته باشد. و اما در مورد خود ام السلمه هم دعا می کنم «وَ أَدْعُو اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِالْغَیْرَهِ» دعا می کنم خدا این غیرت را از ام السلمه بگیرد. این غیرت یک غیرت اشتباه است. یعنی چه که غیرت دارم ازدواج نمی کنم؟
یکی دیگر از مشکلاتی که در خانواده ها هست، خانواده هایی است که معمولاً دو سه دختر دارند در منزل که برای یکی از آنها خواستگاری می آید. تقاضا این است که مانع بخت دختر کوچک تر یا بزرگ تر نشوند. این یک تعصب بیجاست که تا اولی است، دومی را شوهر نمی دهم. چرا؟ این قدر اصرار برای چیست؟ این یک نکتهای است که خیلی مشکل ساز شده است.
بعضی از دخترها اجازه نمی دهند پدرانشان بعد از فوت مادر، زن بگیرد. می گویند وفادار به مادرمان بمان و غیرتمندانه برخورد کن. این اشتباه است. اصرارهای این افراد چه از طرف دختران و چه ازطرف پسران صورت بگیرد اشتباه است. خوب این نکته های اساسی در مورد غیرت.
- کربلا عرصه غیرت
اما خیلی مختصر گریزی بزنم به کربلا. کربلا ریشه ی غیرت است. اصل غیرت در کربلاست. شما ببینید غیرت را. در دفاع از رهبر، غیرت در دفاع از نماز، غیرت در دفاع از حجاب، در کربلا مملو است . نهیب میزند زینب کبری بر یزید، نمی گوید چرا آب و نان را قطع کردید. می گوید «یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ» شما آزاد شده ی جد مایید. ما را در عرضه دید دیگران گذاشته اید، مخدرات خود را زنان خود را پشت پرده گذاشته اید، چرا؟[۱۹] فریاد زینب کبری، غیرت زینب کبری برای حجاب است.
وقتی حمله کردند به خیام که فکر می کردند سیدالشهدا(ع) کشته شده است. ابا عبدالله(ع) تمام توان را می گذارد و روی زانوهایش میایستد و فریاد می زند: «یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُم»[۲۰] آزاده باشید به حرم من حمله نکنید، من هنوز زنده ام! فریاد غیرت ابا عبدالله(ع) برای دفاع از ناموسش بلند است. نکند خدای ناکرده کسی به دست خودش ناموس خود را به خیابان بیاورد و نشان همه بدهد، خدا نکند این اتفاق بیفتد.
در دفاع از رهبری غیرت را می بینیم. طبری مینویسد مسلم ابن عوسجه اولین شهیدی است که به شهادت رسیده بود. وقتی ابا عبدالله(ع) بالای سر مسلم بن عوسجه رسید میگوید «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» آیه قرآن میخواند بالای سر مسلم. آفرین به مسلم. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر«[۲۱] بعضی ها خونشان را در برابر ارزش ها می دهند، غیرتمندانه. حبیب با ابا عبدالله(ع) بالای سر مسلم ابن عوسجه می روند. حبیب میگوید خیلی دوست داشتم زنده می بودم وصیتی می کردی انجام می دادم، چون من و تو با هم فامیلیم. مسلم نگاهی به حبیب کرد و گفت : «أُوصِیکَ بِهَذا رحمک اللّه- و أهوى بیده الى الحسین- أن تموت دونه» [به اباعبدالله(ع) اشاره میکند و میگوید] وصیت می کنم این آقا را هوایش را داشته باش، در رکابش بمیر. غیرت برای دفاع از رهبر. حبیب می گوید «أفعل و ربّ الکعبه»[۲۲]به خدای کعبه این کار را انجام می دهم. عَمرو بن قَرَظَه برای دفاع از رهبر خودش غیرت دارد. علامه مجلسی نقل میکند که سید بن طاووس مینویسد در احوالات عمرو «لا یأتی إلى الحسین سهم إلا اتقاه بیده»[۲۳] تیری به طرف ابا عبدالله(ع) پرتاب نمی شد مگر اینکه عمرو با بدن آن را می گرفت. بدن او مملو بود از جراحت.
- غیرت زنان کربلا در دفاع از رهبر
و غیرت زنان در دفاع از رهبری در کربلا را هم بگویم. خانم ها حضوری بسیار جدی دارند در این مراسم و این مجلس، من تشکر خودم را با گفتن این جریان میگویم. آفرین به زنان فهمیده و با شعور که در این کشور قطارشان الحمدلله ادامه دارد. «خرج شاب قتل أبوه فی المعرکه» جوانی آمد به میدان که پدرش چند دقیقه قبل کشته شده بود. اباعبدالله(ع) نگاهی به این جوان انداخت و فرمود آمدی میدان بروی؟ تو نرو. تو بمان عصای دست مادر بشو. عرض میکند نه، مادرم خودش این زره را به تنم کرده است و گفته تا خونت را فدای حسین(ع) نکنی راضی نمی شوم ازتو، شیرم را حلالت نمی کنم. این جوان به میدان رفت. همان جوانی است که آن رجز معروف را می خواند:
أمیری حسین و نعم الأمیر سرور فؤاد البشیر النذیر
ببینید تربیت یک مادر فهمیده چه می کند. پدر و مادرم را چکار دارید چه کسانی هستند؟ خودم را چکار دارید کی هستم؛ من غلام حسینم.
علی و فاطمه والداه فهل تعلمون له من نظیر
مادر و پدر حسین هم علی و فاطمه هستند. شما در این سپاه سی هزار نفره خود کسی دارید با این شأن؟
له طلعه مثل شمس الضحى له غره مثل بدر منیر
کور که نیستید، چهره حسین(ع) را ببینید مثل ماه می درخشد. مثل خورشید تابان است. سر از بدن این نوجوان جدا می کنند. به طرف لشکر می اندازند. اولین انسانی که می رود سر این جوان را می گیرد، مادرش است. آفرین به این زنان غیرتمند. آفرین به زنانی که در دفاع از ارزش ها این چنین جانانه می ایستند. وقتی سر را میگیرد مادر، خیلی گریه میکنه؟ نه، هیچ مورخی ننوشته این زن گریه کرد. فقط یک جمله میگوید. میگوید «أحسنت یا بنی یا سرور قلبی و یا قره عینی» آفرین، چقدر قشنگ شدی، احسنت به این کار قشنگی که کردی، الان بی بدن آمدی پیش من. سرت تنها آمد. حماسه این زن فکور تمام میشود؟ ابدا. مینویسد «رمت برأس ابنها رجلا» سر بچه می شود تیری برای غیرتمندی این زن در دفاع از رهبرش. سر را پرت می کند به طرف یک مرد [در سپاه عمرسعد]. غیرت این زن تمام می شود؟ نه به خدا، ادامه پیدا میکند «و أخذت عمود خیمته» مادر باید بمیرد دیگر در این لحظه، اما وقتی غیرت و فهم و شعور است، این زن را تابان و مواج میکند. عمود خیمه را میکند. ببینید چقدر شور و شعور در این کربلا هست. چه کرده این کربلا. رجز می خواند: رجز عجیب است. رجز شبیه رجر پسرش است. پسرش در میدان به جای اینکه خود را تعریف کند ابا عبدالله(ع)، پدر و مادر ابا عبدالله(ع) وچهره ابا عبدالله(ع) را ترسیم میکند. مادر معلوم است این بچه را خوب تربیت کرده است. [این بانو این گونه رجز میخواند]:
أنا عجوز سیدی ضعیفه خاویه بالیه نحیفه
أضربکم بضربه عنیفه دون بنی فاطمه الشریفه
آقا جان، من زنم، ادعای قهرمانی هم ندارم. نحیفه هستم ولی برای دفاع از فرزندان فاطمه، کدام فاطمه، فاطمه شریف، فاطمه عزیز، من خودم و بچه هایم را فدا می کنم. «و ضربت رجلین فقتلتهما فأمر الحسین ع بصرفها و دعا لها»[۲۴] دو نفر را این زن می کشد. دو تا مرد را این زن با همین بدن لاغر و نحیف میکشد. سر را هم پرت کرده طرف یک نفر. من در برخی روایات دیدم این سر برخورد میکند با گیجگاه یک مرد و او را می کشد.
غیرت است این. نجابت است این. اوج است این برای یک حماسه. آنتوان بارا به این جا که می رسد کتاب می نویسد. چه اتفاقی افتاده است؟ چه انقلابی در شور ابا عبدالله(ع)، قیام حسین ابن علی(ع) هست؟ چقدر تفکر تزریق شده در این حادثه؟ اینها غیرت است.
- غیرت بر نماز در کربلا
و غیرت بر نماز. وقتی وقت نماز می شود مملو است کربلا از غیرت نماز. سعید بن عبدالله حنفی کجا شهید میشود؟ در نماز ظهر اباعبدالله(ع). آنقدر تیر به بدنش می خورد که در آغوش اباعبدالله(ع) می افتد. چرا نماز تعطیل نشد در ظهر عاشورا؟ نماز باید نهادینه میشد. خدا نکند هیئات ما سینه زدن را و نوحه را ترجیح بدهند بر نماز. خدا نکند یک هیئتی وقتی راه میفتد برگردد نمازش را ساعت یازده دوازده شب بخواند، آن وقت معلومه است که ما همه چیز رو گم کردهایم. معلوم است دیگر ما اصل را قربانی کردیم برای فرع. جابهجایی صورت گرفته است. هیئت باید متلاشی بشه وقتی اذان گفته میشود. این آقای ابوثمامه ساعدی چه گفت؟ ابو ثمامه نگاهی به آسمان کرد و دید موقع نمازاست. عرض کرد «نَفسی لک الفِداء إنی أری هؤلاء قَد اقْتَرَبُوا مِنْکَ» جانم فدات، من میبینم که دشمنان دارند به تو نزدیک می شوند. حلقه دارد تنگ تر میشود. «وَلا وَاللّه لاتُقتَل حتّی اقتل دونَک إنشاءَ اللّه» نمی گذارم کشته شوی تا وقتی من زنده ام. «وَاُحبُّ أن ألقی رَبّی وَقدْ صَلّیتُ هَذِه الصَّلاهِ قَدْ دَنی وَقْتُها»ولی دوست دارم نمازم را با شما بخوانم و کشته بشوم. خیلی این صحنه ها در کربلا زیبا هستند. «فرفع الحسین رأسه إلى السماء و قال ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین»[۲۵] نگاهی کرد به آسمان و فرمود اسم نماز را آوردی خدا تو را از نمازگزاران قراربدهد. با هم به نماز ایستادند و در آن نماز باران تیر و تیر باران اتفاق افتاد.
شب عاشورا مثل لانه زنبور از خیمه گاه اباعبدالله(ع) و یارانش ولوله به پا بوده است. «وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِد»[۲۶] یکی قرآن می خواند. یکی استغفار میکرد. یکی رکوع بود، یکی سجود. یکی مصلی است. این غیرت بر نماز است.
برادران خواهران قیام ابا عبدالله نهادیه کردن غیرت است، حمیت است در همه زمینه ها. همان آقایی که بیدل دهلوی در موردش به خوبی سروده است:
کیست در این انجمن محرم عشق غیور ما همه بی غیرتیم آینه در کربلاست
فایل صوتی:
[۱] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص: ۵۳۶
[۲] الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۴۲۷.
[۳] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص: ۵۳۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص: ۱۵۳؛ این روایت در بحارالانوار یافت نشد.
[۴] این توضیح از علامه مجلسی ذیل روایت در کتاب مرآه العقول آمده است: مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲۰، ص: ۳۷۶.
[۵] یوسف:۳۳.
[۶] توبه:۱۱۱.
[۷] احزاب:۳۲.
[۸] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴، ص: ۱۴.
[۹] ق:۱۶.
[۱۰] نور:۳۰.
[۱۱] نور:۳۱.
[۱۲] نور:۳۰.
[۱۳] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۶، ص: ۴۳۳.
[۱۴] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص: ۵۳۷؛ المحاسن، ج۱، ص: ۱۱۵.
[۱۵] این بخش از روایت، در کافی نقل نشده و فقط در کتاب محاسن آمده است.
[۱۶] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص: ۵۳۷.
[۱۷] مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، ص: ۱۱۱؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۹، ص: ۱۴۰.
[۱۸] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۹، ص: ۱۴۰.
[۱۹] ِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّه. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۲، ص: ۳۰۸.
[۲۰] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: ۱۲۰.
[۲۱] احزاب:۲۳.
[۲۲] وقعه الطف، ص: ۲۲۶.
[۲۳] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص: ۲۲.
[۲۴] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص: ۲۷.
[۲۵] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۳۴؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۱؛ عبدالله بحرانی، العوالم، ص ۲۶۴؛ حسین نوری طبرسی، خاتمه مستدرک الوسائل، ص ۷۵؛ عبدالرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین (علیه السلام)، صص ۲۳۹ – ۲۴۰.
[۲۶] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: ۹۴؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۴، ص: ۳۹۴.
دیدگاهتان را بنویسید